پناهیان:
رسول خدا(ص)فرمود: «من یمنی هستم؛ أَنَا یَمَانِیٌّ»؛ هر جوان مؤمن انقلابی در هرجای دنیا به تأسّی از رسول خدا(ص) برسینهاش بنویسد: «من یمنیام»
برچسب ها :
موضوع :
-مطالب- , مذهبی , ,
ما زارع ها وقتی باد میومد خیلی کیف میکردیم . میدونی چرا ؟ چون گندم هامون رو باد میدادیم .گندم رو که باد میدی این کاههای قاطیش و سبک ترش و آشغالاش میرفت چند متر اونور تر میریخت . سبکتر هاش اونور تر همینطوووور دسته دسته هر چی کاه قاطیش بود اونور تر میریخت . که این کاه های سبک که اون ته بود رو میدادیم به گوسفند ها و احشام و اینها . اما یه وقت که یه باد خیلی قوی میومد میدونی چیکار میکردیم؟ دیگه خیلی کیف میکردیم . می دونی؟ خود گندم الک شده رو باد میدادیم . چند تا کارگر با بیلهاشون میریختن این گندم رو گل باد . هرچی دیگه نا خالصی توش بود رو باد می برد اونور تر . این سنگینی هاش میموند .
گفت شبای قدر ، شبای محرم ، چه میدونم اعتکاف و اینها خدا باد میده مومنین رو . ما که زارع زمین دنیاییم باد میدیم بعد میخوای خدا که زارع خلقته زراعتش رو باد نده؟ نحن الزارعون دیگه .پس اونم باد میده .خدا مومنین رو دم آخریا باد میده .اصلا یه نسیمش یه شب نصف شب مثل شب قدری میوزه هررررچی نا خالصی داری ور میداره میبره سنگینی هات میمونه خودت سبک میشی چون ناخالصیات رفت. اون قیمتی هات میمونه . فمن ثقلت موازینه فهو فی عیشه راضیه .
عارف ربانی ،حاج محمد اسماعیل دولابی
ر اهمیت این ماه همین بس که پیامبر اکرم(ص) فرمودند: ماه رجب ماه بزرگ خداست و ماهى که حرمت و فضیلت به آن نمىرسد و جنگیدن با کافران در این ماه حرام است و رجب ماه خداست و شعبان ماه من است و ماه رمضان ماه امت من است کسى که یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد، موجب خشنودى خدای بزرگ میشود و غضب الهى از او دور میشود و درى از درهاى جهنم بر روى او بسته شود.
امام موسی کاظم(ع) در یک روایتی در باب اهمیت ماه رجبالمرجب فرمود: هر کس یک روز از ماه رجب را روزه بگیرد، آتش جهنم یک سال، از او دور شود و هر کس سه روز از آن را روزه بگیرد، بهشت بر او واجب میشود، همچنین فرمود: رجب نام نهرى است در بهشت که از شیر سفیدتر و از عسل شیرینتر است، هر کس یک روز از رجب را روزه بگیرد، البته از آن نهر بیاشامد.
"يك شب كه هزار شب نمي شود"
رفته بود مراسـم عروسي!
چند سال بعد
يكي دل همسـرش را بـُـرد (1)
در يك مراسم عروسي!
و چندين سـال بعد
يكـي دل پسرش را
...
آري
در مكتب ِ مـآ
يك شب ،هـزار شب مي شود...(2)
1.- امام صادق (عليه السلام) : کساني که به اندام زنان (نامحرم) نگاه مي کنند ايمن نباشند از اينکه، ديگران به ناموس آنها نگاه نکنند{وسايل الشيعه، ج 14، ص 171}
2.و یک روز نزد پروردگارت، همانند هزار سال از سالهایى است که شما می شمارید!{47/حج - 5/سجده - 4/معارج}
در حدیث قدسی آمده است خداوند متعال به بنده خویش فرمود:
آرزو داری که با ملائک هم پرواز شوی؟ عرضه داشت: آری
خداوند فرمود: پس باید که به پنج خصلت آراسته شوی:
آنکه در مهرورزی چونان خورشید، بی دریغ
در تواضع همچون زمین، خاکسار
در سخاوت مانند جویبار روان، فیض بخش
در تسلیم به رضا بسان مرده ای، بی اراده
و در رازداری، همتای شب تیره، پرده دار و راز پوش باشی.
نشان از بی نشان ها، ص 301
پیامبر اکرم (ص) فرمودند
خداوند تعالی فرشته ای را خلق کرده است که در هر شب ندا می کند:
ای بیست ساله ها ! هم تلاش فیزیکی کنید و هم تلاش علمی !
ای سی ساله ها ! زندگی دنیا فریبتان ندهد.
ای چهل ساله ها ! برای دیدار پروردگارتان چه آماده کرده اید؟
ای پنجاه ساله ها ! هشدار از عذابی که به سویتان آمده است .
ای شصت ساله ها! شما بمنزله زرعی هستید که زمان درو کردنش فرا رسیده است .
ای هفتاد ساله ها ! برای رفتن صدایتان می زنند پس جواب این منادی را بدهید.
ای هشتاد ساله ها ! لحظه مرگ فرا رسیده و هنوز غافلید؟
سپس این فرشته ادامه می دهد: اگر بندگان اهل طاعت و عبادت خدا و مردان خاشع و خاضع در برابر پروردگار و کودکان شیرخوار و حیوانات بی گناه نبودند، عذابی بسیار سخت بر شما نازل می شد.
ارشاد القلوب الی الصواب، ج 2، ص 3
رزق چیست؟
رزق کلمه ای است بسیار فراتر از آنچه مردم می دانند.
-آیا میدانی نمازت رزقی است از سوی خداوند؟چه بسا خیلی از انسانها که نماز نمی خوانند.
-اذکاری که صبح و شام می خوانی رزق است.
-یا زمانی که خواب هستی و ناگهان،به تنهایی و بدون زنگ زدن ساعت بیدار میشوی و نماز میخوانی رزق است.چون بعضیها بیدار نمیشوند.
-زمانی که با مشکلی رو به رو می شوی خداوند صبری به تو میدهد که چشمانت را از آن بپوشی،این صبر رزق است.
-زمانی که در خانه لیوانی آب به دست پدرت میدهی این فرصت نیکی کردن رزق است.
-گاهی اتفاق می افتد که در نماز حواست نباشد ناگهان به خود می آیی و نمازت را با خشوع می خوانی این تلنگر رزق است.
-یکباره یاد امام زمانت می افتی وسلامی میدهی ودلت حسابی تنگ میشود.
-رزق واقعی این است.رزق خوبی ها،نه ماشین نه درآمد،اینها رزق مال است که خداوند به همه ی بندگانش میدهد،اما رزق خوبیها را فقط به دوستدارانش میدهد.
-الهی! رویم را نیکو کردی،
خویم را هم نیکو گردان!
علامه حسنزاده آملی
رسول خدا می فرماید
خداوند بلند مرتبه فرمود: فاتحة الکتاب را بین خود و بنده ام تقسیم کردم. نیمی برای من و نیم دیگر از برای بنده ی من است. و برای بندهام می باشد آنچه را درخواست کند.
وقتی بنده می گوید «بسم الله الرحمن الرحیم»
خداوند می فرماید چون بنده ام به اسم من آغاز کرد، بر عهده ی من است که کارهایش را به سرانجام رسانم و در هرحال به او برکت دهم.
آنگاه که بنده گفت «الحمدلله رب العالمین»
پروردگار می فرماید بنده ام مرا ستایش کرد و فهمید که نعمتهایی که نزد اوست از من و بلاهایی که از او دفع شده، به لطف من است. (ای ساکنان ملکوت) شما را گواه می گیرم که نعمتهای آخرت را به نعم دنیای او می افزایم و بلاهای آخرت را بسان بلاهای دنیا از او دفع می کنم.
زمانی که بنده گفت «الرحمن الرحیم» خدای بزرگ می فرماید بنده ام شهادت داد که من رحمان و رحیمم، گواه باشید که بهره کاملی از رحمتم را به او می رسانم و از بخشش خود به او پاداش عظیم خواهم داد.
زمانی که بنده گفت «مالک یوم الدین» خداوند می فرماید شما را شاهد می گیرم همانگونه که بنده ام اعتراف کرد من مالک روز جزایم، حساب او را در قیامت آسان خواهم گرفت و خوبیهایش را قبول کرده از گناهانش میگذرم.
و آنگاه که بنده عرضه داشت «ایاک نعبد» خدا می فرماید: بندهام راست گفت. او تنها مرا بندگی میکند، شما را شاهد میگیرم که به خاطر بندگی من، چنان ثوابی به او دهم که همه کسانی که در بنده بودنش با او مخالف بودند بر او غبطه و حسرت خورند.
و زمانی که گفت «ایاک نستعین» خداوند بلند مرتبه می فرماید بندهام از من کمک خواست و به من پناه آورد. شاهد باشید که او را در کارش یاری می کنم و در سختیها به فریادش می رسم و در گاه مشکلات دستش را می گیرم.
و زمانی که عرضه داشت «اهدنا الصراط المستقیم، صراط الذین...» خداوند عز و جل می فرماید آن هدایتی که خواست از آن اوست. او را اجابت نمودم و آنچه را آرزو داشت به او بخشیدم و از آنچه ترسان بود، به او ایمنی دادم.
عیون اخبار الرضا، ص234
جابر بن عبداللّه انصارى گويد:
روزى به همراه مولاى متّقيان ، امام علىّ عليه السلام بودم ، شخصى را ديديم كه مشغول نماز است ، حضرت به او خطاب كرد و فرمود: آيا معنا و مفهوم نماز را مى دانى كه چگونه و براى چه مى باشد؟
اظهار داشت : آيا براى نماز مفهومى غير از عبادت هم هست ؟
حضرت فرمود: آرى ، به حقّ آن كسى كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله را به نبوّت مبعوث گردانيد، نماز داراى تاءويل و مفهومى است كه تمام معناى عبوديّت در آن خواهد بود.
آن شخص عرض كرد: پس مرا تعليم فرما.
امام عليه السلام فرمود: معنا و مفهوم اوّلين تكبير آن است كه خداوند، سبحان و منزّه است از اين كه داراى قيام و قعود باشد.
دوّمين تكبير يعنى ؛ خداى موصوف به حركت و سكون نمى باشد.
سوّمين تكبير يعنى ؛ اين كه نمى توان او را به جسمى تشبيه كرد.
چهارمين تكبير يعنى ؛ چيزى بر خداوند عارض نمى شود.
پنجمين تكبير مفهومش آن است كه خداوند، نه محلّ خاصّى دارد و نه چيزى در او حلول مى كند.
ششمين تكبير معنايش اين است كه زوال و انتقال و نيز تغيير و تحوّل براى خداوند مفهومى ندارد.
و هفتمين تكبير يعنى ؛ بدان كه خداوند سبحان همچون ديگر اجسام ، داراى اءبعاد و جوارح نيست .
سپس در ادامه فرمايش خود فرمود: معناى ركوع آن است كه مى گوئى : خداوندا! من به تو ايمان آورده ام و از آن دست بر نمى دارم ، گرچه گردنم زده شود.
و چون سر از ركوع بر مى دارى و مى گوئى "سَمِعَ اللّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ الحَمْد للّه ربّ العالمین " يعنى ؛ خداوندا! تو مرا از عدم به وجود آورده اى و من چيزى نبوده و نيستم ، پس هستى مطلق توئى .
و هنگامى كه سر بر سجده فرود آورى ، گوئى : خداوندا! مرا از خاك آفريده اى ؛ و سر بلند كردن از سجده يعنى ؛ مرا از خاك خارج گردانده اى .
و همين كه دوّمين بار سر بر سجده گذارى يعنى ؛ خداوندا! تو مرا در درون خاك بر مى گردانى ؛ و چون سر بلند كنى گوئى : و مرا از درون همين خاك در روز قيامت براى بررسى اعمال خارج مى گردانى .
و مفهوم تشهّد، تجديد عهد و ميثاق و اعتقاد به وحدانيّت خداوند؛ و نيز شهادت بر نبوّت حضرت رسول و ولايت اهل بيت او عليهم صلوات اللّه مى باشد.
و معناى سلام ، ترحّم و سلامتى از طرف خداوند بر بنده نماز گذار است ، كه در واقع ايمنى از عذاب قيامت باشد.
مستدرك الوسائل : ج 4، ص 105، ح 5
بحارالا نوار: ج 84، ص 253، ح 38
دانشنامه حضرت فاطمه زهراسلام الله علیها
از سؤالات اساسی در ماجرای آتش زدن خانه حضرت علی(ع) و اهانت به آنبزرگوار این است که: آیا (چنان که شیعیان میگویند) به ساحت حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام نیز جسارت کردند؟ و بر آن حضرت صدماتی وارد شد که منجر به شهادت او وفرزندش گردید یا خیر؟
برخی از دانشمندان اهل سنت برای حفظ موقعیت خلفا از بازگو کردن این قطعه ازتاریخ خودداری نمودهاند؛ از جمله ابن ابی الحدید در شرح خود میگوید: «جساراتی راکه مربوط به فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل شده، در میان مسلمانان تنها شیعه آن را نقلکرده است.[1]
البته برخی از دانشمندان و مورخان اهل سنت، در این بخش، از بیان واقعیات تاریخی شانهخالی کردهاند؛ چنان که سید مرتضی رحمة الله علیه در این زمینه میگوید:
«در آغاز کار، محدثان و تاریخ نویسان از نقل جسارت هایی که به ساحت دختر پیامبرگرامی اسلام(ص) وارد شده امتناع نمیکردند. این مطلب در میان آنان مشهور بود که مأمور خلیفهبا فشار، درب را بر فاطمه علیهاالسلام زد و او فرزندی را که در رحم داشت سقط نمود وقنفذ به امر عمر، فاطمه زهرا علیهاالسلام را زیر تازیانه گرفت تا او دست از علی بردارد؛ولی بعدها دیدند که نقل این مطالب با مقام و موقعیت خلفاء سازگاری ندارد؛ لذا از نقلآنها خودداری نمودند.»[2]
مسعودی در قسمتی از کتاب خود آورده است:«فَوَجهُوا اِلی مَنْزلِهِ فَهَجَمُوا عَلَیْهِ وَ اَحْرَقُوابابَهُ... وَ ضَغَطُوا سَیدَةَ النساءِ بِالْبابِ حَتی اَسْقَطَتْمُحْسِنا؛پس (عمر و همراهان) به خانه علی علیه السلام رو کرده وهجوم بردند، خانه آن حضرت را به آتش کشیدند؛ با در به پهلوی سیده زنان عالم زدند؛چنان که محسن را سقط نمود.»[3]
اما منابع اهل سنت:
1- عبدالکریم بن احمد شافعی شهرستانی (548 - 479 ق.) نقل کرده: «اِنعُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتی اَلْقَتْاَلْجَنینَ مِنْ بَطْنِها ،به راستی عمر در روز بیعت، ضربتی به فاطمهعلیهاالسلام وارد کرد که بر اثر آن، جنین خویش را سِقط نمود.»[4]
همین قول را اسفرائینی (متوفای 429 ق)، به نظام نسبت داده و گفته است که او قائل بود: «اَن عُمَرَ ضَرَبَ فاطِمَةَ وَ مَنَعَ میراثَالْعِتْرَةِ ،عمر فاطمه علیهاالسلام را زد و از ارث اهل بیتعلیهم السلام جلوگیری کرد.»[5]
2- صفدی یکی دیگر از علمای اهل سنت میگوید:«اِن عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَفاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتی اَلْقَتْ اَلْمُحْسِنَ مِنْبَطْنِها، به راستی عمر آن چنان فاطمه علیهاالسلام را در روز بیعت زد که محسن را سقط نمود.»[6]
3- مقاتل بن عطیه میگوید: ابابکر بعد از آن که با تهدید و ترس و شمشیر از مردمبیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهراعلیهماالسلام فرستاد. عمر هیزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتشکشید، هنگامی که فاطمه زهرا علیهاالسلام پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمرآن چنان حضرت فاطمه علیهاالسلام را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ دربه سینه حضرت فرو رفت (و بر اثر آن صدمات) حضرت به (بستر) بیماری افتاد تا آن که ازدنیا رفت.»[7]
4- ابن ابی الحدید نقل نموده است: «ابو العاص، شوهر زینب، دختر پیامبر اکرمصلیاللهعلیهوآله وسلم در جنگ از طرف مسلمانان به اسارت گرفته شد؛ ولی بعدا ماننداسیران دیگر آزاد شد.
ابو العاص به پیامبر صلیاللهعلیهوآله وسلم وعده داد که پس از مراجعت به مکه،وسائل مسافرت دختر پیامبر(ص) را به مدینه فراهم سازد. پیامبر صلیاللهعلیهوآله وسلم بهزید حارثه و گروهی از انصار، مأموریت داد که در هشت مایلی مکه توقف کنند و هر موقعکجاوه زینب به آن جا رسید، او را به مدینه بیاورند. قریش از خروج دختر پیامبر(ص) ازمکه آگاه شدند. گروهی تصمیم گرفتند که او را از نیمه راه باز گردانند. جبار بنالاسود (یا هبار ابن الاسود) با گروهی خود را به کجاوه زینب رساند و نیزه خود رابر کجاوه دختر پیامبر(ص) کوبید. از ترس آن، زینب، کودکی را که در رحم داشت، سقط کرد وبه مکه بازگشت. پپامبر صلیاللهعلیهوآله وسلم از شنیدن این خبر سخت ناراحت شد و درفتح مکه (با این که همه را بخشید و آزاد نمود) خون قاتل فرزند زینب را مباحشمرد.»
ابن ابی الحدید میگوید:
«من این جریان را برای استادم ابو جعفر نقیب خواندم، او گفت: وقتی که پیامبرصلیاللهعلیهوآله وسلم خون کسی که دخترش زینب را ترسانید و او سقط جنین کرد را مباحشمرد، قطعا اگر زنده بود خون کسانی را که دخترش فاطمه علیهاالسلام را ترسانیدند کهباعث شد فرزندش (محسن) را سقط کند، حتما مباح میشمرد.»
ابن ابی الحدید میگوید، به استادم گفتم:
«آیا از شما نقل کنم آن چه را مردم میگویند که فاطمه بر اثر ترس (و ضرباتی که براو وارد شد) فرزندش را از دست داد؟
پس گفت: نه! از طرف من نقل نکن! و همین طور رد و بطلان آن را نیز از طرف من نقلنکن! چون اخبار در این زمینه متعارض است.»[8]
این قصه، به خوبی نشانمیدهد که اخبار موافق با نظریات شیعه در بین روایات اهل سنت نیز وجود داشته و خودابن ابی الحدید نیز در قسمتی از کلامش اعتراف میکند؛ آن جا که میگوید: «عَلی اَنجَماعَةً مِنْ اَهْلِ الحَدیثِ قَدْ رَوَوْا نَحوَهُ، گروهی از اهلحدیث (از اهل سنت نیز) مانند آن چه را شیعیان میگویند نقل کردهاند.[9]
5- سکونی یکی از راویان اهل سنت است[10]او میگوید: «نزد امام صادقعلیهالسلام رفتم؛ در حالی که غمگین و ناراحت بودم. امام صادق علیهالسلام فرمود:ای سکونی! چرا ناراحتی؟! گفتم: خداوند فرزند دختری به من داده (از این که فرزندم پسرنبوده و دختر است ناراحتم) پس حضرت فرمود: ای سکونی، سنگینی دخترت را زمینبر میدارد و روزی او بر خداوند است و بر غیر اجل شما زندگی میکند و از رزق شمانمیخورد (پس چرا ناراحتی؟).»
سکونی میگوید: (با کلمات امام صادق علیهالسلام ) غمم رفت. آن گاه فرمود:
«ما سَمیْتَها؟ قُلْتُ: فاطِمَةَ. قالَ: آهْ آهْ ثُم وَضَعَ یَدَهُ عَلی جَبْهَتِهِ وَ کَانی بِهِ قَدْ بَکی وَ قالَ: اِذا سَمیْتَها فاطِمَةَ فَلاتَسُبها وَلا تَضْرِبْها وَلاتَلْعَنْها. هذَا الاِْسْمُ مُحْتَرَمٌعِنْدَاللهِ عَزوَجَل وَ هُوَ اِسْمٌ اِشْتَق مِنْ اِسْمِهِ لِحَبیبَتِهِالصدیقة» وَ کانَ الاِمامُ لَما سَمِعَ بِاسْمِ فاطِمَةَ ذکر جَدتَهُ وَمَصائبَها وَلَمْ یَزَلْ یَذْکُرُ وَ یَقُولُ: وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَنقُنْفُذَ مَوْلی فُلان[11]چه نامی بر او گذاردی؟ گفتم: فاطمه: فرمود:آه آه. سپس دست خود را بر پیشانیاش گذاشت و گویا گریه میکرد و فرمود: حال که اورا فاطمه نامیدی به او ناسزا نگو؛ او را (کتک) نزن و نفرینش نکن (چرا که) این نامدر نزد خداوند با عظمت محترم است؛ و آن نامی است که خداوند از اسم خود برای حبیبهخود صدیقه گرفته است. (آن گاه سکونی میگوید:) همیشه امام صادق علیهالسلام اینگونه بود که وقتی نام فاطمه علیهاالسلام را میشنید به یاد جدهاش (فاطمه) ومصیبت های او میافتاد و همیشه تذکر میداد و میگفت: سبب وفات (و شهادت) فاطمهعلیهاالسلام ضربتی بود که قنفذ، غلام فلانی (یعنی عمر) بر او وارد ساخت.
توجه دارید که سکونی با همه وثاقتی که دارد، اینجا تعصب سنیگری خویش را نشانداده و ذیل کلام امام صادق علیهالسلام را حذف و تحریف نموده است. با این حال، مطلبروشن است که سبب شهادت فاطمه زهرا علیهاالسلام همان ضرباتی بود که به دست قنفذ وعمر بر آن حضرت وارد شد.
چنان که ابابصیر از امام صادق علیهالسلام متن کامل کلام حضرت را به این صورتنقل نموده است:« وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَن قُنْفُذَ مَوْلی عُمَرَ لَکَزَها بِنَعْلِ السیْفِ بِاَمْرِهِ فَاَسْقَطَتْ مُحْسِنا وَ مَرِضَتْ مَرَضا شَدیدا وَلَمْتَدَعْ اَحَدا مِمنْ آذاها یَدْخُلُ عَلَیْها، سبب فوت فاطمهعلیهاالسلام ضرباتی بود که قنفذ، غلام عمر با غلاف شمشیر بر آن حضرت به فرمان عمرزد؛ پس (فرزندش) محسن را از دست داد و به شدتبیمار شد و هیچ یک از آزار دهندگانخویش را راه نداد (که به دیدن او بیایند)[12]
ب. منابع شیعه:
نظر دانشمندان شیعه و روایات نقل شده از سوی آنان چنین است:
هنگامی که خواستند علی علیهالسلام را به مسجد ببرند با مقاومت فاطمهعلیهاالسلام روبرو شدند و فاطمه علیهاالسلام برای جلوگیری از بردن همسر گرامیاشصدمههای روحی و جسمی فراوانی دید که بیان همه آنها از توان زبان و قلم خارج است؛فقط به گوشهای از آن در یک نقل تاریخی اشاره میکنیم؛ وگرنه در این موضوع، نقل هایتاریخی فراوان است.
خلاصه ماجرا همان است که در نامه خود عمر به معاویه آمده است. در بخشی از آنچنین مینویسد:
«... وقتی درب خانه را آتش زدم (آن گاه داخل خانه شدم) ولی فاطمه درب خانه راحجاب خود قرار داد و مانع از دخول من و اصحابم شد. با تازیانه آن چنان بر بازوی اوزدم که مانند دملج (بازوبند) اثر آن بر بازوی او ماند؛ آن گاه صدای ناله او بلند شد؛ چنان که نزدیک بود به حال او رقت کنم و دلم نرم شود؛ ولی به یاد کشتههای بدر واُحد که به دست علی کشته شده بودند... افتادم، آتش غضبم افروختهتر شد و چنان لگدیبر درب زدم که از صدمه آن جنین او (به نام محسن) سقط شد." فَعِنْدَ ذلک صَرَخَتْ فاطِمَةُ صَرْخةً... فَقالَتْ یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ اللهِ هکَذا کانَ یُفْعَلَبِحَبیبَتِکَ وَ اِبْنَتِکَ... ؛ در این هنگام، فاطمه چنان ناله زد، پس فریاد زد: ای پدر بزرگوار! ای رسول خدا! این چنین با عزیز دلت و دخترت رفتار کردند." سپسفریاد کشید: فضه به فریادم برس که فرزندم را کشتند. سپس به دیوار تکیه داد و من اورا به کنار زده، داخل خانه شدم. فاطمه در آن حال میخواست مانع (بردن علی) شود، مناز روی روسری چنان سیلی به صورت او زدم که گوشواره از گوشش به زمین افتاد...»[13]
آن چه بیان شد و قلم با صد شرمساری آن را بر صفحه کاغذ آورد،تنها گوشههایی از ستم هایی است که بر آن بانوی دو جهان رفته است.[14]
[14]کتاب"الهجوم علی بیت فاطمه"، حسین غیب غلامی، در این باره روایات مربوطه را خوب بررسی کرده است
تـا عـلــی ماهَـش بـه ســوی قبـــر بُرد
مـاه، رخ از شــرم، پـشـت ابـــــر بُرد
آرزوهــا را عـلــی در خــــاک کـــرد
خـاک هــم گـویی گــریبـان چاک کرد
زد صــدا: ای خــاک، جـانـانــم بگیــر
تــن نـمـانــده هیـچ از او، جـانـــم بگیر
نــاگــهـان بـر یــاری دســــت خــــــدا
دسـتــی آمـد، همچو دست مصـطـفــی
گـوهــرش را از صــدف، دریا گرفت
احـمــــد از دامـاد خـود، زهــرا گرفت
گـفـتـش ای تـاج ســر خیــل رُسُــــــــل
وی بَــر تـــو خُــرد، یکسر جزء و کل
از مــن ایــن آزرده جـانـــت را بـگـیـر
بـازگــردانــدم، امـانــت را بـگیــــــــــر
بــار دیــگر، هـدیـه ی داور بـگـیــــــــر
کــوثـــرت از سـاقــــی کـوثــــــــر بگیر
مــی کِـشــد خجلــت عـلــی از محضـرت
یــاس دادی، می دهد نیلوفــرت
علی انسانی
«خدایا... هنگامی که شیپور جنگ طنین انداز می شود، قلب من شکفته شده، به هیجان در می آید؛
زیرا جنگ مرد را از نامرد مشخص می کند، جنگ بهترین محک امتحان برای فدائیان از جان گذشته است.
در جنگ همه شعارهای میان تهی، همه ادعاهای پوچ، همه خودنمایی ها و غرورها و خودخواهیها فرو می ریزد.
در جنگ، مرد حق، فرصت دارد که با حربه شهادت، بر شیاطین کفر و ظلم بتازد، در جنگ حیات با شرف مبادله می شود، در جنگ مرد خدا می تواند با قربان کردن جان خود، ایمان خویش را به خدا و به هدف اثبات کند.»
شهید دکتر مصطفی چمران
در حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم که فرمود:
«مَن قَرَأَ سورَةَ القِیامَةِ شَهِدتُ أنَا وَجَبرَئِیلُ لَهُ یَومَ القِیامَةِ أنَّهُ کانَ مُؤمِناً بِیَومِ القِیامَةِ، وَجاءَ وَوَجهُهُ مُسفِرٌ عَلى وُجُوهِ الخَلائِقِ یَومَ القِیامَةِ; کسى که سوره قیامت را بخواند، روز قیامت من و جبرئیل براى او گواهى مى دهیم که او ایمان به آن روز داشته و در آن روز صورتش از صورت سایر مردم درخشنده تر است».(1)
و در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: «مَن أدمَنَ قِرائَةَ «لاَ أُقْسِمُ» وَکانَ یَعمَلُ بِها، بَعَثَهَا اللّهُ یَومَ القِیامَةِ مَعَهُ فی قَبرِهِ فی أحسَنِ صُورَة تُبَشِّرُهُ وَتَضحَکُ فی وَجهِهِ حَتّى یَجُوزَ الصِّراطَ وَالمِیزانَ; کسى که تداوم بر سوره «لا اُقسم» (سوره قیامت) کند و به آن عمل نماید، خداوند این سوره را در قیامت همراه او از قبرش با بهترین چهره برمى انگیزد و پیوسته به او بشارت مى دهد و در صورتش مى خندد تا از صراط و میزان بگذرد».(2)
قابل توجّه اینکه آنچه را از قرائن در فضیلت تلاوت سوره هاى قرآن در موارد دیگر استفاده مى کردیم در اینجا صریحاً در متن روایت آمده است، زیرا مى فرماید: هر کسى بر آن مداومت کند و به آن عمل نماید; بنابراین، همه اینها مقدّمه عمل کردن و به کار بستن مضمون آن است.
1. مجمع البیان، ج 10، ص 393.
2. همان.
زمانی ثروتمندی که کارهای خوب انجام می داد، به یک تاجر ورشکسته گفت: غصه نخور، همه حساب هایت با من. تاجر شنگول شد. چون آن ثروتمند هر حرفی می زد عمل می کرد و سابقه خوبی داشت. لذا تا گفت با من، تاجر خندان شد و رفت با خیال راحت در مغازه اش نشست. هر کس هم می پرسید چه خبر است؟ می گفت فلانی آمد و کار ما را درست کرد. در صورتی که او فقط حرفش را زده بود.
اگر انسان هم به خدا اعتماد کند، به پیغمبر خدا اعتماد کند راحت می شود. اگر او دست سرمان بکشد راحت می شویم ولو صد هزار سال دیگر. باور خوب است.
روی باورتان کار کنید تا یاورتان شود. به باور یک نقطه اضافه شود، یاور می شود.
عارف ربانی حاج محمد اسماعیل دولابی
همزمان با پایان یافتن ماه صفر و حلول ماه ربیع الاول شاهد رواج یک باور غلط هستیم که بیشتر در شرایط کنونی از طریق پیامک، ایمیل یا شبکههای نظیر وایبر، واتساپ، تلگرام و ... منتشر میشود، با این مضمون که پیامبر(ص) فرموده است: «هر کس خروج از ماه صفر را به من اطلاع دهد، اهل بهشت است»! به همین خاطر برخی افراد در اولین شب ماه ربیعالاول بر درب مساجد حاضر شده تا به نوعی پایان ماه صفر را اعلام کنند!
این باور غلط که به صورت بشارت بهشت از قول پیامبر(ص) در راستای خوشنودی ایشان از پایان یافتن ماه صفر و آغاز ماه ربیع الاول صورت میگیرد، متأسفانه باعث شده اصل و شأن حدیث، مورد غفلت قرار گرفته و مفهوم آن وارونه جلوه داده شود.
اما اصل واقعه و حدیث چیست؟
ادامه مطلب پاسخ شما را می دهد...
با فرا رسیدن ایام 28 صفر مصادف با شهادت و سوگواری امام حسن مجتبی (ع) نرم افزار "غریب مدینه" که حاوی اطلاعاتی ارزشمندی در خصوص زندگی نامه، احادیث، زیارت نامه، وقایع سیاسی و اجتماعی زمان امام حسن (ع) و ... می باشد که به مناسبت شهادت حضرت امام حسن مجتبی انتشار یافته است.
على بن حمزة گويد: از حضرت باقر يا حضرت صادق عليهما السلام شنيدم كه فرمود:
همين كه لعنت از دهان كسى بيرون آمد (در هوا) مردد ماند، پس اگر جايى پيدا كرد (كه در آن قرار گيرد) برود، و گر نه بصاحب خود (يعنى گوينده) برگردد.
------------------------------------------------------------------------------------
توضیح آنکه متاسفانه در زندگی روزمره مان گاهی دیگران یا حتا نزدیکانمان را بابت اندکی دلخوری مورد لعن و نفرین قرار می دهیم، خوب است حواسمان باشد که اگر آن فرد شایسته چنین لعنتی (دور شدن از رحمت خداوند) نباشد این لعن به خودمان بازخواهد گشت و این خودمان هستیم که از رحمت خدای تعالی به دور خواهیم ماند.
لذا چقدر خوب است که از چنین کلماتی فاصله بگیریم و برای یکدیگر هدایت و رحمت از خداوند طلب کنیم. این رحمت و مهربانی نیز به خودمان بازخواهد گشت.
حضرت امام حسن عسگری علیه السلام می فرمایند که حضرت سجاد علیه السلام فرمودند:
خداوند متعال به موسی علیه السلام وحی کرد که ای موسی مرا محبوب مردم بساز که مرا دوست بدارند و مردم را محبوب من بساز تا آن ها را دوست بدارم
حضرت موسی علیه السلام عرض کرد: بار الها چه انجام دهم؟ خداوند فرمود: ایشان را به نعمت های من آگاه ساز تا من را دوست بدارند زیرا که اگر تو یک بنده فراری را از درگاهم یا یک منحرف از درب خانه مرا به من برگردانی برای تو بهتر است از عبادت صد سال که روزها را روزه بداری و شب ها را بپا خیزی. حضرت موسی علیه السلام پرسید بنده ی فراری تو کیست؟
خداوند فرمود بنده ی معصیت کار سرکش. حضرت موسی علیه السلام پرسیدند گمراه منحرف از تو کیست؟
خدواند عزَّو جلَّ فرمود: کسی که امام زمانش را نمی شناسد به او بشناسانی و یا کسی که امام زمانش را می شناسد ولی از او دور است او را نزدیک سازی و یا با شرایع دینش ناآشناست او را آشنا کنی و به او بشناسانی که به چه وسیله باید خدایش را عبادت کند وچگونه رضای وی را فراهم سازد
سپس حضرت سجاد علیه السلام فرمودند: پس دانشمندان شیعیان را به ثواب بزرگتر و پاداش فراوان تر بشارت دهید زیرا ایشان گمراهان را هدایت می کنند.
«بحار الانوار، ج۲، حدیث ۶»
استاد فاطمی نیا ...
دزدی نزد میوه فروشی آمد. از قیمت میوه پرسید که صدتای آن چند است. میوه فروش پاسخ داد. سپس دزد با سوالات متعدد از قیمت تعداد مختلف، میوه فروش را گیج کرد و پرسید یک دانه چند است؟ میوه فروش پاسخ داد وقتی صد عدد از آن فلان مقدار است، یک عدد که ارزشی ندارد.
دزد گفت پس همان یک عدد را به من بده و میوه را گرفت و دوباره این قضیه تکرار شد و میوه ی دوم را گرفت. درباره ی میوه ی سوم، میوه فروش به خود آمد و مانع به تاراج رفتن مالش شد ...
خوشا به حال آن میوه فروش که در سومین میوه به خود آمد. وای به حال کسی که عمرش را با توجیه "یک شب که هزار شب نمی شود" و امثال این جملات تقدیم شیطان کند ...
امیرالمومنین علی (علیه السلام):
اى مردم! از خدايى بترسيد كه اگر سخنى گوييد مى شنود و اگر پنهان داريد مى داند. براى مرگى آماده باشيد كه اگر از آن فرار كنيد شما را مى يابد و اگر بر جاى خود بمانيد شما را مى گيرد و اگر فراموشش كنيد شما را از ياد نبرد.
نهج البلاغه، حکمت 203
در نامه حضرت امیر (ع) به مالک اشتر می خوانیم: «هیچ چیز مانند ظلم و ستم، نعمت های الهی را تغییر نمی دهد چون خداوند ناله مظلوم را می شنود و در کمین ظالمان است».
ذَلِکَ بِأَنَّ اللّهَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِّعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَى قَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِمْ وَأَنَّ اللّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (انفال، 53) این [کیفر] بدان سبب است که خداوند نعمتى را که بر قومى ارزانى داشته تغییر نمىدهد مگر آنکه آنان آنچه را در دل دارند تغییر دهند و خدا شنواى داناست.
در احادیث متعدد عواملی مانند ظلم و گناه سبب تغییر نعمت های الهی به حساب آمده اند چنانکه بازگشت از گناه و انحراف و حرکت در مسیر حق موجب سرازیر شدن انواع نعمت های الهی است.
گناهان و ستم ها، انسان را از لیاقت بهره وری از لطف الهی دور می کند چنانکه حضرت علی (ع) در خطبه قاصعه بدان اشاره نموده است و در دعای کمیل می خوانیم: «اللهم اغفرلی الذنوب الّتی تهتک العصم... اللهم اغفرلی الذنوب الّتی تغیّر النّعم...»
در نامه حضرت امیر (ع) به مالک اشتر می خوانیم: «هیچ چیز مانند ظلم و ستم، نعمت های الهی را تغییر نمی دهد چون خداوند ناله مظلوم را می شنود و در کمین ظالمان است.»
امام صادق (ع) فرمودند: «همواره از سختی ها و گرفتاری های روز و شب که عقوبت معصیت و گناهان شما است به خدا پناه ببرید.»
ابو خالد کابلى می گوید: از امام سجاد (ع) شنیدم که فرمودند: «گناهانى که موجب تغییر نعمت می شوند عبارت اند از: ظلم به مردم، ترک کارهاى نیک و احسان به مردم، کفر نعمت و ترک شکر و سپاس. خداوند متعال می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یغَیرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یغَیرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» (رعد،11) پروردگار چیزى از قومى نمی گیرد، مگر این که آنها خود اوضاع و احوال خود را تغییر دهند.
و گناهانى که عذاب مىآورند عبارت اند از ظلمى که ظالم نسبت به آن شناخت داشته باشد، و تجاوز و تعدى به مردم و ریشخند کردن آنها. گناهانى که روزى انسان را می گیرند؛ اظهار فقر، خوابیدن در هنگام نماز عشاء به گونه ای که نماز قضا شود، همچنین است نماز صبح، و کوچک شمردن نعمت ها و شکایت از خدا. اما گناهانى که پردهها را پاره می کنند عبارت اند از: خوردن شراب، بازى کردن قمار، شوخى و مزاح با مردم، سخنان لغو و بىفایده، عیب جویى از مردم و همنشینى با مردان آلوده.»
و فرمودند: «گناهانى که موجب نازل شدن عذاب می گردند؛ کمک نکردن به ستم دیدگان، نرسیدن به حال محرومان و ترک امر به معروف و نهى از منکر می باشد. گناهانى که موجب مىشود که دشمنان بر انسان تسلط یابند، عبارت اند از: ظلم آشکار، گناه علنى، ارتکاب محرمات، نافرمانى از نیکان و متابعت از اشرار. گناهانى که آدمیان را زود هلاک می کنند عبارت اند از: قطع رحم، سوگند دروغ، گفتن سخنان غیر واقع، زنا، سد راه مسلمانان و ادعاى امامت بدون لیاقت و شایستگى. گناهانى که امیدها را قطع می کنند عبارت اند از: ناامیدى از رحمت خداوند، یأس از درگاه خدا، اطمینان و اعتماد به غیر خدا و تکذیب وعده هاى خداوند. و گناهانى که مانع قبولى دعا می شوند عبارت اند از: سوء نیت، خبث باطن، نفاق با برادران، اجابت نکردن دیگران، تأخیر نمازهاى واجب تا آن گاه که وقتش بگذرد، نیکى نکردن در راه خداوند، ندادن صدقه و ترک احسان، زبان به فحش و ناسزا گشودن.»
منابع:
دقایقی با قرآن
وسائل الشیعه
فرقه ای به نام دیوبندیه که توانسته حدود 200 ملیون طرفدار برای خود دست و پا کند ، مکتبی است که از دل فردی از حنفیان شبه قاره هند بیرون آمد بنام شاه ولی ا... دهلوی این شخصیت یکی از بزرگترین متفکران مسلمان اهل سنت حنفی شبه قاره هنداست. او در قرن ۱۲ متولدشد. درهند درس خواند وبرای ادامه تحصیل به مدینه رفت. درآنجا برخی ازافکارابن تیمیه را پسندیدو پذیرفت و برگشت به هندواین افکار را پخش کرد. شاه ولی ا... اصل توسل را جایز میداند برخلاف وهابیت که شرک میدانند اما استغاثه به ارواح اولیای الهی واینکه بروی کنار قبر اولیای الهی واز آن هاچیزی درخواست کنی اینها را ازمصادیق شرک میداند.
خب خیلی فرق است بین بدعت وشرک. فرق شاه ولی ا... دهلوی بامحمد بن عبدالوهاب دراین است که شاه ولی ا... همه مسلمان هارا مسلمان میدانست وقائل به تکفیر هیچ مسلمانی نبودوبخاطر همین تفکراتش موردانتقادوهابیت هم هست. اماعلت گسترش سریع این تفکر برمیگردد به حضور استعمار پیر انگلیس در شبه قاره هند. همان طور که میدانیم ۴۰۰ سال مسلمانان حکومت و قدرت را در هند در دست داشتند. باآمدن کمپانی هند شرقی مسلمانها قدرت را از دست دادند، مسلمانها که دیدند یک کافری آمده و برآن هامستولی شده درسال ۱۸۵۷ قیام کردند این قیام بشدت از سوی انگلستان سرکوب شدوانگلستان دستور داد که هر مسلمانی ۲۵% از اموالش را باید به انگلیس بپردازد و این تحقیر شدن از سوی انگلستان سبب شد که علما دور هم بنشینند و به این نتیجه برسند که چون ما از سلف دور شدیم گرفتار این مسائل شدهایم. درنتیجه تصمیم به احیای این تفکر کردند
لذا اولین فرد آمد و مدرسهای تاسیس کرد بر اساس اندیشه شاه ولی ا... دهلوی، در روستایی به نام دیوبند. وعوض اینکه دیگر به این مکتب بگویند مکتب شاه ولی اللهیه، اسم مکتب راگذاشتند دیوبندیه. اگر بخواهیم مکتب دیوبندیه را بررسی کنیم، میتوانیم بگوییم ۶۰% به شیعه نزدیکند و۴۰% به وهابیت. از عوامل گسترش تفکر دیوبندیه سازمانی به نام جماعت التبلیغ بود. یکی از فارغ تحصیلان مدرسهٔ دیوبندیه، ایشان دید که با حضور کمپانی هند شرقی و تبلیغ مسیحیت و هندوو اینها، خیلی از مسلمانها از دین اسلام بیرون رفتند گفت آهای مردم مهم نیست چه کارهاید، مهم این است بیایید برای خدا چند روز بروید تبلیغ مسلمانها که تحت فشار استعمار انگلیس بودند، خیلی سریع جذب جماعت التبلیغ شدند و کسانی که عِرق دینی داشتند راه افتادند در روستاها وشهرها به تبلیغ اسلام ولی اسلام با تفسیر شاه ولی ا.... ما امروز تخمینمان این است که حدوداً حداقل ۱۰۰ میلیون، دیوبندی در جهان داریم، که اکثرا در شبه قاره هند هستند یعنی در کشورهای هند، بنگلادش، پاکستان و افغانستان. دیوبندیه از حدود ۶۰ –۷۰ سال پیش وارد ایران هم شده و ۹۰% مردم استان سیستان و بلوچستان اهل سنت آن منطقه دیوبندی هستند.
ما در آن منطقه وهابی نداریم، بلکه دیوبندی داریم. از دل دیوبندیهای ضد تکفیری که قائل به تکفیر مسلمانها نبودند، خب جماعت التبلیغ بوجود آمد که رویکرد خوبی دارند، رویکرد تعاملی. اما متاسفانه دوجریان از دل دیوبندیه بیرون آمد که اینها مقداری افراطی و علی الخصوص ضد شیعه هستند. یکی از این گروهها سپاه صحابه و دیگری گروه طالبان است که هردو گروه ساخته یکسری از فارغ التحصیلان مدرسه دیوبند بودند. سپاه صحابه درمخالفت شدید باشیعه هستند چون میگویند شیعه بد گویی صحابه رامیکند وحال آنکه دیدیم مقام معظم رهبری فرمودند: توهین به خلفا وامهات مومنین حرام هست.
امااینها تحت تاثیر برخی از شبکههای ماهوارهای شیعه هستند که ما این شبکههای ماهوارهای را قبول نداریم امثال آقای اللهیاری ویاسرالحبیب. به قول مقام معظم رهبری تشیعی که از لندن و آمریکا دارد پخش میشود، تشیع واقعی نیست. اما متاسفانه سپاه صحابه رشد کرد و در بسیاری ازشهرهای پاکستان حضور دارند و تمام کُشت و کُشتارهایی که در پاکستان انجام میگیرد توسط این گروه است. اینها معتقدند که ما پاکستان بدون شیعه میخواهیم (پاکستانی که حدوداً۳۰-۴۰ میلیون شیعه دارد) البته بسیاری از علمای دیوبند علیه اینها موضع گرفته و انتقاد کردهاند (خب عدهای همیشه تندرو در هر مذهب و فرقهای وجود دارد).
گروه دیگری که گفتیم طالبان بود که با هدایت پاکستان وارتشش اینها تجهیز شدند و به طرف افغانستان فرستاده شدند. رفتارهای افراطی طالبان باعث شد که جهان علیه اینها موضع بگیرد و اتفاقاتی افتاد که اینها حکومتی که بصورت محدود و در زمان کم در افغانستان ایجاد کرده بودند بعد از۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ با حمله آمریکا به افغانستان از دست بدهند. اماهنوز گستره فراوانی از جنوب افغانستان و شمال پاکستان در دست طالبان است.
امام سجّاد عليه السلام :
المُؤمِنُ مِن دُعائِهِ عَلى ثَلاثٍ : إمّا أن يُدَّخَرَ لَهُ و إمّا أن يُعَجَّلَ لَهُ و إمّا أن يُدفَعَ عَنهُ بَلاءٌ يُريدُ أن يُصيبَهُ ؛
. تحف العقول ، ص 280 .
امام سجّاد عليه السلام :
مؤمن از دعاى خود يكى از سه نتيجه را مى گيرد : يا برايش ذخيره مى شود ، يا در دنيا برآورده مى شود و يا بلايى كه مى خواست به او برسد از او برگردانده مى شود .
شهادت بزرگ مرد مناجات سید سجده کننده آل طه امام زین العابدین (ع) تسلیت باد.
«خدايا ترا شكر ميكنم كه حسين (ع) را آفريدي...
اي خداي حسين (ع)، ترا شكر ميكنم كه راه پرافتخار شهادت را در جلوي پاي روندگان حق و حقيقت گذاشتي...
اي حسين(ع)، دلم گرفته و روحم پژمرده...
در ميان طوفان حوادث كه همچون پر كاه ما را به اينطرف وآن طرف ميكشاند، مايوس و دردمند، فقط بر حسب وظيفه به مبارزه ادامه ميدهم...
و گاهگاهي آنقدر زيرفشار روحي كوفته ميشوم كه براي فرار از درد وغم، دست بدامان شهادت ميزنم تا ازميان اين گرداب وحشتناكي كه همه را و انقلاب را فروگرفته است، لااقل گليم انساني خود را بيرون بكشم و اين عالم دون و اين مدعيان دروغين را ترك كنم و با دامني پاك و كفني خونين بلقاء پروردگار نائل آيم...»
شهید دکتر مصطفی چمران
بر لب آبم و از داغ لبت می میرم
هر دم از غصه ي جانسوز تو آتش گیرم
مادرم داد به من درس وفاداری را
عشق شیرین تو آمیخته شد با شیرم
گاه سردار علمدارم و گاهی سقّا
گه به پاس حرمت گشت زنان، چون شیرم
بوته ي عشق تو کرده ست مرا چون زرناب
دیگر این آتش غم ها ندهد تغییرم
گر مرا شور و جوانی و بهار عمر است
از خزان تو دگر ای گل زهرا پیرم
غیرتم گاه نهیبم زند از جا برخیز
لیک فرمان مطاع تو شود پاگیرم
تا که مأمور شدم علقمه را فتح کنم
آیت قهر بیان شد، ز لب شمشیرم
سایه ي پرچم تو کرد سرافراز مرا
عشق تو کرد عطا دولت عالمگیرم
کربلا کعبه ي عشق است و من اندر احرام
شد در این قبله ي عشاق دوتا تقصیرم
دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد
چشم من داد از آن آب روان تصویرم
باید این دیده و این دست دهم قربانی
تا که تکمیل شود حجّ من آنگه میرم
زین جهت دست به پای تو فشاندم بر خاک
تا کنم دیده فدا، چشم به راه تیرم
ای قد و قامت تو معنی «قدقامتِ» من
ای که الهام عبادت ز وجودت گیرم
وصل شد حال قیامم ز عمودی به سجود
بی رکوع است نماز من و این تکبیرم
جسدم را به سوی خیمه ي اصغر نبرید
که خجالت زده زان تشنه لب بی شیرم
در كتاب دارالسلام آمده است: طلبه اى سه حاجت داشت و مدت ها به زيارت حضرت ابوالفضل (عليه السلام ) مشرف مى شد. روزى در حالى كه در مقابل ضريح با كمال ادب و احترام ايستاده و مشغول زيارت بود، ناگاه ديد عده اى از زنان عرب با پاى برهنه و در حالى كه كودك فلجى را به دست گرفته بودند وارد حرم شدند، و هلهله كنان دور ضريح چرخيدند و بيمارشان شفا پيدا كرد و از حرم خارج شدند.
آن طلبه وقتى اين صحنه را مشاهده مى كند، نزديك ضريح مى آيد و مى گويد: من چند سال است مى آيم و حوائجم برآورده نمى شود، ولى به اين عرب هاى بيابانى اين گونه التفات داريد!..و با صورت قهر و غضب از حرم بيرون مى رود و تصميم مى گيرد ديگر به زيارت آن حضرت نرود. به نجف مى رود، در آن جا به او مى گويند: خادم شيخ انصارى (رحمه الله) چند بار آمد و سراغ شما را گرفت، وى نزد شيخ مى رود. شيخ به او مى فرمايد: با حضرت ابوالفضل (عليه السلام) قهر نكن، حج مى خواهيد، خانه می خواهيد، عيال مى خواهيد، براى شما فراهم می شود... خدا كند طورى يقين داشته باشيم كه براى ما تزلزل حاصل نشود. خداوند متعال در سوره شعرا میفرماید: "ياران حضرت موسى (عليه السلام ) گفتند: قطعا فرعون و فرعونيان به ما مى رسند، يعنى هلاك مى شويم؛ ولى حضرت موسى (ع) فرمود: چنين نيست، پروردگارم با من است و به زودى مرا راهنمايى خواهد كرد." يعنى پشتم مثل كوه محكم است، چون آن ها كه به ما وعده همراهى و نصرت داده اند با ما هستند و رفيق نيمه راه نيستند.
در محضر بهجت 1: 71
شیخ عباس 74 ساله، که 36 سال خادم حرم حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) بوده، در مورد جریان آب دور قبر علمدار کربلا توضیح داده :
•٠·˙
قبلا دو چشمه در سرداب مطهر وجود داشت که از 400 سال قبل که آب لولهکشی نبود این آب مرتب میجوشید و از یک طرف وارد و از طرف دیگر خارج میشد که مزه و طعم آن آب از بهترین آب معدنی امروز هم بهتر بود و آن سرداب پله داشت مردم میآمدند و از آن آب به عنوان تبرک استفاده میکردند که آب در تابستان خنک و در زمستان گرم بود.
اما یک فرد از خدا بیخبر آمد به بهانه اینکه تَرَکی در دیوار حرم اباالفضل پیدا شده گفت، میخواهم آزمایش کنم این آب از کجا میآید و بعد آن دو چشمه را کور کرد و هر چه تلاش کردند، آن دو چشمه احیا نشد.
اما بعد از دو ماه آب دوباره بالا آمد و به سرداب رسید و آن آب چشمهای کور شده را شفا میداد.
از 50 سال قبل تاکنون این آب در یک سطح ثابت مانده و نه کم و نه زیاد میشود.
وی ادامه داد: شما به خوبی میدانید اگر آب به مدت 10 روز در یک جا بماند گندیده میشود، اما این آب با وجود اینکه در ورودی آن بسته شده مانند گلاب میماند و در اطراف قبر مطهر حضرت اباالفضل حلقه زده و همچنان بسیار تازه و معطر مانده است
وی افزود: هم اکنون در بخش درب صاحبالزمان مرقد مطهر اباالفضل پنجره کوچکی قرار دارد که وصل به سرداب حرم است و اگر نگاه کنید از آن مرتب بوی گلاب میاید و این همان آبی است که متأسفانه خادمان کنونی در ورودی آن را و راه رسیدن به سرداب را به روی زوار بستهاند. (پایگاه اطلاع رسانی سازمان حج و زیارت)
این آب چند ویژگی دارد: اول اینکه اگرچه راکد است، هرگز رنگ و طعم آن از دست نرفته و گندیده نشده است.
ویژگی دیگر آن که سطح آب بالاتر از قبر مطهر آقا ابوالفضل(علیه السلام) است اما آب از دیواره دور قبر به داخل نفوذ نمیکند.
منبع: خبرگزاری مهر
بانوان عاشورا
پيرامون زنان در حادثه كربلا در دو محور سخن ميتوان گفت: يكي آن كه آنان چند نفر و چه كساني بودند، ديگر آن كه چه نقشي داشتند.
زناني كه در كربلا حضور داشتند، برخي از اولاد علي«ع» بودند، و برخي جز آنان، چه از بني هاشم يا ديگران.
زينب، ام كلثوم، فاطمه، صفيه، رقيه و ام هاني، از اولاد اهل بيت عليهم السلام بودند، فاطمه و سكينه، دختران سيد الشهدا«ع» بودند، رباب، عاتكه، مادر محسن بن حسن، دختر مسلم بن عقيل، فضه نوبيه، كنيز خاص امام حسين«ع» و مادر وهب بن عبد الله نيز از زنان حاضر در كربلا بودند.(1)
5 نفر زن كه از خيام حسيني به طرف دشمن بيرون آمدند، عبارت بودند از: كنيز مسلم بن عوسجه، ام وهب زن عبد الله كلبي، مادرعبد الله كلبي، مادر عمر بن جناده، زينب كبري«ع».
زني كه در عاشورا شهيد شد، مادر وهب بود، بانوي نميريه قاسطيه، زن عبد الله بن عمير كلبي كه بر بالين شوهر آمد و از خدا آرزوي شهادت كرد و همانجا با عمود غلام شمر كه بر سرش فرود آورد، كشته شد.
در عاشورا دو زن از فرط عصبيت و احساس، به حمايت از امام برخاستند و جنگيدند:
سعدی می گوید:
شخصی قدرتمند و پهلوان بود و وزنه های سنگینی بلند می کرد، یک روز بخاطر موضوعی ناراحت شد و فریاد می زد؛ حکیمی از آنجا گذشت پرسید: او را چه شده است؟! گفتند: فلانی به او دشنام داده است. حکیم گفت: این شخص، هزار من سنگ را بلند می کند یک مثقال حرف را نتوانست تحمل کند؟!...
در بسیاری از امور جزئی و شخصی، انسان نیاز به استعمال صبر و بردباری دارد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: سه چیز است که هرکس نداشته باشد، هیچ عملی از او تمام و کامل نیست: ورع و خویشتن داری که او را از نافرمانی خدا باز دارد، اخلاقی که به سبب آن با مردم مدارا کند و حِلم و بردباری که به وسیله آن، رفتار جاهلانه افراد نادان را دفع کند.
استاد فاطمی نیا
خبر رسیده که زینب سوار محمل شد
گلوی شاه محیای تیغ باطل شد
خبر رسیده که محمل رود به بیراهه
رود به سوی منا غنچه یاس شش ماهه
خبر رسیده ز ره بوی شیر میآید
برای حنجر خشکیده تیر میآید
خبر رسیده که بوی سراب میآید
خبر رسیده که دارد رُبٰابْ میآید
خبر رسیده ز ره بوی لاله میآید
برای داغ خرابه سه ساله میآید
خبر رسیده که خولی ز دور میآید
برای بردن سر در تنور میآید
غدیر على، هنوز هم چشمهاى لبریز از آب حیات و دریایى موّاج از كرامتهاست .
«غدیر» دریایى از باور و بصیرت، در كویر حیرت و هامون ضلالت است، تا كام جانها از آن سیراب شود .
«غدیر»، یك «كتاب مبین» است،
سندى براى تداوم خط «رسالت» در جلوه «امامت»
«غدیر»، براى تشنگان، چشمه زلال هدایت است، و براى ره گمكردگان، صراطى است كه به «سنّت پیامبر» منتهى مىشود.
غدیر، عید ولایت است .
و ... «غدیر على»، هنوز هم چشمهاى لبریز از «آب حیات» و دریایى مواج از فضایل است .
«غدیر»، روز اكمال دین و اتمام نعمت بود.
«غدیر»، برنامهاى الهى براى حیرت زدایى از اذهان و اعمال امت، در افقهاى آینده تاریخ بود .
«غدیر»، تداوم خطّ رسالت، در آینه «امامت» است .
پس ... «عاشورا» با «امامت» پیوند دارد، و «غدیر» با «كربلا» پیوسته است .
غدیر، روز بشریت و روز «انسان» است، غدیر،«تداوم رسالت محمد» در «ولایت على» است. غدیر، عید «پیمان» و «میثاق» و «عهد» است.
اگر امّت، «غدیر»ها را پاس بدارند، «عاشورا»هاى مظلومیت و كربلاهاى خون و شهادت پیش نمىآید و خورشید امامت، در محاق خلافت قرار نمىگیرد .
امّت بى امام، رمه بى چوپان است و گله بى شبان و راه بى علامت و ... شب بى چراغ ، كشتى بى ناخدا، دشت بى چشمه، و ... قنات خشكیده و
بى آب ! ... رهشناستر از «مولود كعبه» كیست؟ و قاطع تر از «ابوتراب» و پسندیدهتر از «مرتضى» و والاتر از «على» كدام است؟
على(علیه السلام)، «غدیر خم» را از دریاى فضائلش به موج نشانده است و رسول گرامى اسلام، دست روى چهره خوب و شایستهاى گذاشته است،
على، برگزیده محمد نیست، بلكه منتخب خداست و پیامبر فقط ابلاغگر پیام الهى نسبت به امامت اوست .
غدیر، كاشتن بذر ولایت در جانهاست .
غدیر، نشان دادن خورشید به گرفتاران ظلمتهاست .
غدیر، روز تكمیل دین و اتمام نعمت است .
غدیر، «عیدُ الله الاكبر» است، عید آل محمد، عید هواداران حق و وفاداران به پیامبر .
غدیر، عید عدالت و رهبرى است، عید انسانیت و كمال طلبى است، عید شعله افكنى بر اندیشهها، عید امید آفرینى در دلهاست .
غدیر، روز بشریت و روز «انسان» است، غدیر،«تداوم رسالت محمد» در «ولایت على» است. غدیر، عید «پیمان» و «میثاق» و «عهد» است .
"جواد محدثی"
در اتوبوس نشسته بودم و در افکار خودم غرق بودم که با صدای خانمی که پشت سرم نشسته بود به خودم آمدم و به طور اتفاقی حرفهایش توجهم را جلب کرد که به نفر کناری خود می گفت:
ای بابا! مگه ما چی داریم که همش میگن خمس مالتون رو بدید، زکات مالتون رو بدید؟ هر جا میرم و طلاهامو میندازم یکی پیدا میشه و بهم میگه این همه طلا داری خمس و زکاتش و میدی؟ من نمیدونم تو این بدبختی و گرونی و سختی زندگی ها دیگه این وسط زکات چیه؟ ما خودمون محتاجیم از کجا بیاریم یه چیزی هم انفاق کنیم؟ من که هرچی پول دستم بیاد میرم طلا میخرم و نگه میدارم که ذخیره و پس اندازی باشه برای فردام.
وقتی حرفهای زن تمام شد در این فکر بودم که مگر زکات چیزی جز این است که هرقدر در راه خدا انفاق کنیم برکت مال خود را زیاد کرده ایم؟
خداوند در آیات 33-34 سوره مبارکه ی توبه می فرمایند :
و کسانى که طلا و نقره را گنجینه (و ذخیره و پنهان) مى سازند، و در راه خدا انفاق نمى کنند، به مجازات دردناکى بشارت ده! (٣٤)
در آن روز که آن (اندوخته ها) را در آتش جهنم، گرم و سوزان کرده، و با آن پیشانى و پهلو و پشت آنان را داغ مى نهند; (و به آنها مى گویند:) این همان چیزى است که براى خود اندوختید و گنج ساختید! پس بچشید چیزى را که براى خود مى اندوختید! (٣٥)
اولین فایده دادن زکات، منظم شدن معیشت و وضع زندگی تهیدستان و فقرا است.
یکی دیگر از فواید زکات، پاک شدن نفس از صفت ناپسند بخل و شفا یافتن از این بیماری است
از نظر اسلام حفظ جان، مال و آبروی مردم و حتی اندیشه آنان محترم است و ریختن آبروی مؤمن گناه بزرگی است. اما متاسفانه گاهی دیده می شود در جامعه احرمت و آبروی اشخاص حفظ نمی شود و با سادگی آبروی مسلمانی را می برند و هیچ توجهی به عقاب دنیوی و اخروی آن و اثرات برجای مانده از آن ندارند.
آبروی مؤمن مانند تمام سرمایه و اعتباری است که در طول زندگی با سختی آن را به دست آورده است. اما این امر مهم که در آیات و روایات اسلامی تأکید بسیاری به آن شده است ممکن است در اثر نادانی و یا غرض ورزی عده ای در یک لحظه از دست برود، چیزی که جبران آن بسیار مشکل است و حتی ممکن است هیچگاه جبران نشود.
روز عرفه را قدر بدانید. در روایتی دیدم که «عرفه و عرفات را بدین خاطر چنین اسمی دادهاند که در این روز و آن مکان، موقعیّتی برای اعتراف به گناه در نزد پروردگار پیش میآید.» اسلام، اعتراف به گناه را در پیش بندگان، مجاز نمیداند. کسی نباید گناهی را که انجام داده است بر زبان آورد و پیش کسی به آن اعتراف کند. اما پیش خدا، چرا. بین خودتان و خدا، بین خودمان و خدا، خلوت کنیم و به قصورهایمان، به تقصیرهایمان، به خطاهایمان و به گناهانمان که مایه روسیاهی ما، مایه بسته شدن پروبال ما و مانع پرواز ماست، اعتراف نماییم و از آنها توبه کنیم. اگر فردی بخواهد اصلاح شود، باید گناه و عیب خود را بپذیرد و در پیش خود و خدا، به آن عیب و گناه اعتراف کند. کسانی که برای خودشان هیچ عیب و خطایی قائل نیستند، هرگز اصلاح نخواهند شد. یک ملت هم، اگر بخواهد به راه راست برود، باید بفهمد که کجاها اشتباه کرده است و خطاهای او چیست و به گناه خود اعتراف کند. امروز هم اگر آحاد امّت عظیم اسلامی قبول کنند که در مقابل اسلام کوتاهی کردهاند؛ اگر مسلمانان عالم تصدیق و اعتراف کنند که در دنبالهرَوی از قدرتهای اسلامی، راه را اشتباه پیمودهاند و در پذیرش فرهنگ مفسدِ اغوا کننده غرب، بهخطا رفتهاند، راهشان باز خواهد شد و خواهند توانست خودشان را اصلاح کنند.
امام خامنه ای۱۳۷۳/۰۲/۲۸
سلام بر تو
اي وادي عشق و معرفت
خورشيد نيزه ها
حسين بن علي (ع)
چگونه خواندي خدايت را در عرفه
روز خدا و خدايي شدن
که هنوز هم که هنوز است
نواي ملکوتيش فرش و عرش را به لرزه در مي آورد
و عطر دل انگيزش شميم جان را نوازش مي دهد
***
چه زيبا سپاس گفتي خداي را در عرفه
آنگاه که گفتي:
اَلْحَمْدُ لله
حَمْداً يُعادِلُ حَمْدَ مَلاَّئِكَتِهِ الْمُقَرَّبينَ
وَاَنْبِي آئِهِ الْمُرْسَلينَ
سپاس خداى را،
سپاسى كه برابرى كند با سپاس فرشتگان مقرّب،
و انبياى مرسلش
***
و چه عاشقانه خوش خوانديش :
اِلـهى وَسَيِّدى
لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ
اي معبود من
معبودى جز تو نيست
فَاِنْ دَعَوْتُكَ اَجَبْتَنى
پس اگر بخوانمت،اجابتم نمايى،
اى همه جود و سجود
اي آنکه اندوهم را زدود،
و دعايم را اجابت نمود
تو را مي خوانم...
واز تو دعوت مي کنم
به قلب من بيا و غرق معرفتم کن
***
چه مامن و تکيه گاه محکمي برگزيدي آنگاه که گفتي:
تو پناهگاه منى
زمانى كه راهها با همه وسعتشان درمانده ام كنند
و زمين با همه پهناورى اش بر من تنگ گيرد
***
و چه دعاي صادقانه اي :
خدايا قرار ده
بى نيازى را در ذاتم
و يقين را در دلم،
اخلاص را در عملم،
نور را در ديده ام،
و بصيرت را در دينم
***
حسين !!!
دنياي معرفت
چه روزي است امروز...
که اعلان معرفت کرد سفير با معرفتت
آنکه تسليم حق بود و سفير معرفت
مسلم
پسر عم 28 ساله جوانت
جوان بود ولي...پير معرفت..
آنکه آوازه معرفتش گوش عالم را کر مي کند...
همه مي دانند چه کرد وقتي غربت تو را ديد و دعوت کوفيان را..
چرا که در مکتب تو معرفت آموخته بود..
***
حسين بن علي...
قاصدک نيازم را با مناجات تو، بسوي آسمان عرفات پرواز ميدهم .
حجت مقبول حق
فرا رسيدن روز نيايش و کسب معرفت را به تک تک شما عزيزان تبريک عرض مي نماييم.
سالروز شهادت امام محمد باقر ( علیه السلام )
هفتم ماه ذی الحجه مصادف است با سالروز شهادت پنجمین اختر تابناک آسمان ولایت حضرت امام محمد باقر (( علیه السلام )) ، شهادت این بزرگوار را به تمامی ارادتمندان خاندان اهل بیت عصمت و طهارت تسلیت می گوییم .
امام باقر علیه السلام :
«إِنَّما یُداقُّ اللّهُ الْعِبادَ فِى الْحِسابِ یَوْمَ الْقِیمَةِ عَلى قَدْرِ ما آتاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ فِى الدُّنْیا.»:
خداوند در روز قیامت در حساب بندگانش، به اندازه عقلى که در دنیا به آنها داده است، دقّت و باریک بینى مى کند.
خلاصه ای از زندگی امام محمد باقر علیه السلام
ادامه مطلب برای اونهایی که اهل دقتند....
ابن الرضا به حجره غریبانه جان سپرد
او شمع جمع بود و چو پروانه جان سپرد
مسموم شد ز زهر جگر سوز اُمّ فضل
از روی شوق در ره جانانه جان سپرد
سلام بر امام جواد(ع) که «جود» قطره ای بود در پیشانی بلندش و «علم» غنچه ای بود از گلستانِ وجودش و «حلم» گوهری بود از گنجینه فضایلش شهادت حضرت امام جواد علیه السلام بر آقا امام زمان (عج) و همه شیعیان جهان تسلیت عرض میکنیم
پرهیزگاران یقین دارند که انسان، مهمل، عبث و بى هدف آفریده نشده، آفرینش براى او خط سیرى تعیین کرده است که با مرگ هرگز پایان نمى گیرد، چرا که اگر در همین جا همه چیز ختم مى شد مسلماً این همه غوغا براى این چند روز زندگى، عبث و بیهوده بود.
آنها اعتراف دارند: عدالت مطلق پروردگار در انتظار همگان است و چنان نیست که اعمال ما در این جهان، بى حساب و پاداش باشد.
این اعتقاد به آنها آرامش مى بخشد، از فشارهائى که در طریق انجام مسئولیت ها بر آنها وارد مى شود نه تنها رنج نمى برند که از آن استقبال مى کنند، همچون کوه در برابر حوادث مى ایستند، در برابر بى عدالتى ها تسلیم نمى شوند، و مطمئن هستند کوچک ترین عمل نیک و بد، پاداش و کیفر دارد، بعد از مرگ به جهانى وسیع تر که خالى از هر گونه ظلم و ستم است انتقال مى یابند و از رحمت وسیع و الطاف پروردگار بزرگ بهره مند مى شوند. ایمان به آخرت یعنى شکافتن دیوار عالم ماده، و ورود در محیطى بالاتر و والاتر که این جهان، مزرعه اى براى آن، و آموزشگاهى براى آمادگى هر چه بیشتر در برابر آن، محسوب مى شود، حیات و زندگى این جهان هدف نهائى نیست بلکه جنبه مقدماتى دارد، و دوران سازندگى براى جهان دیگر است.
زندگى در این جهان همچون زندگى دوران جنینى است که هرگز هدف آفرینش انسان آن نبوده، بلکه یک دوران تکاملى است براى زندگى دیگرى، ولى تا این جنین سالم و دور از هر گونه عیب متولد نشود در زندگى بعد از آن خوشبخت و سعادتمند نخواهد بود.
ایمان به رستاخیز اثر عمیقى در تربیت انسانها دارد، به آنها شهامت و شجاعت مى بخشد; زیرا بر اساس آن، اوج افتخار در زندگى این جهان، «شهادت» در راه یک هدف مقدس الهى است که محبوب ترین أشیاء براى فرد با ایمان و آغازى است براى یک زندگى ابدى و جاودانى.
ایمان به قیامت انسان را در برابر گناه کنترل مى کند، و به تعبیر دیگر گناهان ما با ایمان به خدا و آخرت نسبت معکوس دارند، به هر نسبت که ایمان قوى تر باشد گناه کمتر است.
و در نقطه مقابل فراموشى روز جزا، سرچشمه انواع طغیان ها، ستم ها و گناهان است و آنها هم سرچشمه عذاب شدید.(1)
مردى به حضرت رضا عليه السّلام عرض كرد
كه اندازه ى حُسن خلق چقدر است؟ فرمود همان را كه براى خودت از مردم انتظار دارى همان را براى مردم بگوئى ، سپس عرض كرد پس اندازه ى توكل چقدر است؟
فرمود به جز از خدا از هيچ كس نترسى ، عرض كرد من دوست دارم بدانم كه شما مرا چقدر دوست دارى فرمود:
مراجعه ى به دلت كن به بين تو مرا چقدر دوست دارى من هم همان اندازه تو را دوست دارم.
ارشاد القلوب جلد 1 صفحه 325