برچسب ها :
موضوع :
-عکس- , سیاسی , ,
مصطفی اومده بود خواستگاریم مادرم بهش گفت:این دختر صبح ها که از خواب بیدار میشود،در فاصله ای که دستش را میشوید و مسواک میزند یه نفز تختش را مرتب میکنه و لیوان شیر را جلوی در اتاقش میاره و براش قهوه اماده میکند شما میتوانید چنین کاری کنید؟ مصطفی که خیلی ارام نشسته بود و به حرفای مادرم گوش میداد گفت:من نمیتوانم برای دخترتان مستخدم بگیرم ولی قول میدم تا زنده ام،وقتی بیدار شد تختش را مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه را برایش اماده کنم... تا وقتی شهید شد این کار رو میکرد.خودش قهوه نمی خورد اما چون میدانست ما لبنانی ها به قهوه خوردن عادت داریم،درست میکرد،وقتی هم منعش میکردم میگفت: من به مادرتان قول دادم تا زنده ام این کار رو برای شما انجام دهم
راوی:همسر شهید مصطفی چمران
"يك شب كه هزار شب نمي شود"
رفته بود مراسـم عروسي!
چند سال بعد
يكي دل همسـرش را بـُـرد (1)
در يك مراسم عروسي!
و چندين سـال بعد
يكـي دل پسرش را
...
آري
در مكتب ِ مـآ
يك شب ،هـزار شب مي شود...(2)
1.- امام صادق (عليه السلام) : کساني که به اندام زنان (نامحرم) نگاه مي کنند ايمن نباشند از اينکه، ديگران به ناموس آنها نگاه نکنند{وسايل الشيعه، ج 14، ص 171}
2.و یک روز نزد پروردگارت، همانند هزار سال از سالهایى است که شما می شمارید!{47/حج - 5/سجده - 4/معارج}
در حدیث قدسی آمده است خداوند متعال به بنده خویش فرمود:
آرزو داری که با ملائک هم پرواز شوی؟ عرضه داشت: آری
خداوند فرمود: پس باید که به پنج خصلت آراسته شوی:
آنکه در مهرورزی چونان خورشید، بی دریغ
در تواضع همچون زمین، خاکسار
در سخاوت مانند جویبار روان، فیض بخش
در تسلیم به رضا بسان مرده ای، بی اراده
و در رازداری، همتای شب تیره، پرده دار و راز پوش باشی.
نشان از بی نشان ها، ص 301
پاسخ به شایعه «پیام حاج قاسم سلیمانی درباره بی احترامی شاه عربستان و ...!!»
= = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = =
قسمتی از پیام سردار ایران قاسم سلیمانی در پاسخ به بی حرمتی پادشاه و ولیعهدان عربستان مبنی بر اینکه ایرانیان را غلام عرب خواندند و از دو مامورشان حمایت کردند
ای [....] ...اگر رهبرم به من دستور دهد که با نیروهایم به عربستان بیایم بدان که حداکثر زمانی که به تو و خاندان کثیف تو میدهم فقط سه روز است و پس از آن خواهی دید که تو در جلوی ایرانیان زانو خواهی زد و غلام مردم عزیز میهنم خواهی بود.کاری نکن که کشورت را با خاک یکسان کنم،آن کسانی که از تو حمایت میکنند خود میدانند من چه کسی هستم
من قاسم سلیمانی هستم .من همان فردی هستم که به وسیله افرادم به راحتی به کاخ سفید نفوذ کردم و نامه ام را توسط ایشان روی میز اوباما گذاشتم و بدان اگر اراده کنم شبانه در کاخت سر از تنت جدا میکنم.
اگر رهبرم دستور دهد عربستان را مانند عراق در روز اربعین میکنم؛همان روزی که جوانان و مردم عزیز وطنم با کارت های شناسایی خود وارد کشور عراق شدند
ای حیوانه آدم نما... روزی خواهد رسید که عربستان را از وجود تو پاک خواهم کرد"...
= = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = = =
پاسخ شایعه
1. در پیام انتسابی به سردار سلیمانی ایرادات بسیاری وجود دارد که صحت آن را کاملا رد می کند :
* اینکه پیام از طریقی (!) فقط به دست این نویسنده رسیده است !!
* اهانتهای موجود در متن ، در حالیکه حاج قاسم بر اساس آموزه های اسلامی فرد بسیار مودبی هستند حتی در برابر دشمنان .
* ادبیات ضعیف متن که در چارچوب مکاتبه سیاسی ، نظامی یا حتی شخصی ایشان نمی گنجد .
* پرگویی و گزافه گویی ،که با شخصیت قاطع و عمل گرای این عزیز منافات دارد . ایشان پیامشان را عملا می دهند .
* در صورت دریافت دستور از رهبری ، ایشان ثانیه ای نیز به دشمنش وقت نخواهد داد ، چه رسد به 3 روز !
و ...
پیامبر اکرم (ص) فرمودند
خداوند تعالی فرشته ای را خلق کرده است که در هر شب ندا می کند:
ای بیست ساله ها ! هم تلاش فیزیکی کنید و هم تلاش علمی !
ای سی ساله ها ! زندگی دنیا فریبتان ندهد.
ای چهل ساله ها ! برای دیدار پروردگارتان چه آماده کرده اید؟
ای پنجاه ساله ها ! هشدار از عذابی که به سویتان آمده است .
ای شصت ساله ها! شما بمنزله زرعی هستید که زمان درو کردنش فرا رسیده است .
ای هفتاد ساله ها ! برای رفتن صدایتان می زنند پس جواب این منادی را بدهید.
ای هشتاد ساله ها ! لحظه مرگ فرا رسیده و هنوز غافلید؟
سپس این فرشته ادامه می دهد: اگر بندگان اهل طاعت و عبادت خدا و مردان خاشع و خاضع در برابر پروردگار و کودکان شیرخوار و حیوانات بی گناه نبودند، عذابی بسیار سخت بر شما نازل می شد.
ارشاد القلوب الی الصواب، ج 2، ص 3
«عجب از ما وا ماندگان زمین گیر، که در جستجوی شهدا به قبرستان ها می آییم، این خود دلیلی است که از حقیقت عالم هیچ نمی دانیم.
مرده آن است که نصیبی از حیات طیبه شهدا ندارد و اگر این چنین است از ما مرده تر کیست ؟؟؟»
شهید سید مرتضی آوینی
متن شایعه
"ﺑﺪﻭﻥ ﻫﯿﭻ ﻗﻀﺎﻭﺗﯽ ﺩﻭ "ﺗﯿﻢ" ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺩﻭﻟﺖ
ﺍﺣﻤﺪﯼ ﻧﮋﺍﺩ ﻭ ﺩﻭﻟﺖ ﺣﺴﻦ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ
ﺗﺨﺼﺺ ﻭ ﺗﺤﺼﯿﻼﺕ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺸﻨﺎﺳﯿﺪ.
::::: ﺗﯿﻢ ﻗﺒﻠﯽ؛
ﻣﺴﺌﻮﻝ ﻣﺬﺍﮐﺮﺍﺕ: ﺳﻌﯿﺪ ﺟﻠﯿﻠﯽ (ﺩﮐﺘﺮﺍﯼ ﻣﻌﺎﺭﻑ
ﺍﺳﻼﻣﯽ / ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ)
ﻣﺬﺍﮐﺮﻩ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﺭﺷﺪ: ﻋﻠﯽ ﺑﺎﻗﺮﯼ (ﺩﮐﺘﺮﺍﯼ
ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ / ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ)
ﻣﻌﺎﻭﻥ : ﻣﺤﻤﺪ ﻫﺎﺩﯼ ﺯﺍﻫﺪﯼ ﻭﻓﺎ ( ﺩﮐﺘﺮﺍﯼ ﺍﻗﺘﺼﺎﺩ ﻭ
ﺭﺋﯿﺲ ﺩﺍﻧﺸﮑﺪﻩ ﻣﻌﺎﺭﻑ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺍﻣﺎﻡ
ﺻﺎﺩﻕ)
::::: ﺗﯿﻢ ﻓﻌﻠﯽ؛
ﻣﺴﺌﻮﻝ ﻣﺬﺍﮐﺮﺍﺕ: ﻣﺤﻤﺪ ﺟﻮﺍﺩ ﻇﺮﯾﻒ (ﺩﮐﺘﺮﺍﯼ
ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺕ ﺑﯿﻦ ﺍﻟﻤﻠﻞ/ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺩﻧﻮﺭ/ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ)
ﻣﺬﺍﮐﺮﻩ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﺭﺷﺪ: ﻋﺒﺎﺱ ﻋﺮﺍﻗﭽﯽ (ﺩﮐﺘﺮﺍﯼ
ﺍﻧﺪﯾﺸﻪ ﺳﯿﺎﺳﯽ/ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﮐﻨﺖ/ﺍﻧﮕﻠﺴﺘﺎﻥ )
ﻣﻌﺎﻭﻥ : ﻣﺠﯿﺪ ﺗﺨﺖ ﺭﻭﺍﻧﭽﯽ (ﺩﮐﺘﺮﺍﯼ ﻋﻠﻮﻡ
ﺳﯿﺎﺳﯽ/ ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﺑﺮﻥ/ ﺳﻮﺋﯿﺲ )
ﺑﻪ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﯼ ﺗﯿﻢ ﮐﺎﺭﺷﻨﺎﺳﯽ.
ﺿﻤﻨﺎً ﻇﺮﯾﻒ ﺩﻭ ﺗﺎ ﻋﻀﻮ ﺩﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﻫﻢ ﻭﺍﺭﺩ ﮔﺮﻭﻩ
ﮐﺮﺩﻩ:
ﺟﻤﺸﯿﺪ ﻣﻤﺘﺎﺯ ( ﺩﮐﺘﺮﺍﻯ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﯿﻦ ﺍﻟﻤﻠﻞ ﻭ
ﺣﻘﻮﻕ ﻋﻤﻮﻣﻰ / ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﭘﺎﺭﯾﺲ)
ﻭ ﺍﻣﯿﺮﺣﺴﯿﻦ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﻧﯿﺎ ( ﺩﮐﺘﺮﺍﯼ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺟﺰﺍﯾﯽ /
ﺩﺍﻧﺸﮕﺎﻩ ﻧﯿﻮﯾﻮﺭﮎ )."
پاسخ شایعه
1. برخلاف ادعای متن ، دکتر سعید جلیلی دارای دکترای علوم سیاسی می باشند .
2. دکتر محمد هادی زاهدی وفا ، دکترای اقتصاد خود را از دانشگاه اتاوای کانادا دریافت نموده و سابقه تدریس در دانشگاه تورنتو، کارلتون و اتاوای کانادا را نیز در کارنامه دارد.
3. رشته و دانشگاه محل تحصیل آقایان علی باقری ، ظریف ، عراقچی و تخت روانچی که در متن قید شده صحیح می باشد .
"منابع معتبر اینترنتی"
4. این مقایسه شیطنت آمیز صرفا جهت تخریب تیم مذاکره کننده قبلی انجام شده است در حالی که سطح تحصیلات هر دو گروه یکی بوده و تحصیل در خارج از کشور نیز افتخاری محسوب نمی شود !
5. دانشگاه امام صادق (ع) از بهترین دانشگاه های ایران است که ضمن در نظر گرفتن نتایج کنکور ، بررسی نمرات دروس مرتبط ، مصاحبه و گزینش را نیز برای دانشجویان ورودی خود اعمال می نماید .
این دانشگاه در رتبه بندی دانشگاه های جهان در مقامی بالاتر از بسیاری از دانشگاه های مطرح ایران قرار گرفت .
6. آقایان جمشید ممتاز و امیر حسین زمانی نیا نیز تنها در برهه ای و آنهم به صورت مشاور ، نه عضو تیم مذاکره کننده همکاری نمودند و در مذاکرات لوزان نیز حضور نداشتند .
7. جای تعجب است که برخی سایتهای خبری و غیرخبری پر مخاطب نیز بدون کوچکترین تحقیقی ، این متن جعلی و شیطنت آمیز را منتشر نموده و به فکر اعتبار خود نیز نبوده اند !
حق جو وحق طلب باشیم
تاریخ تحریم های آمریکا علیه ایران ، تحریم هایی که ربطی به انرژی هسته ای ندارند.
رزق چیست؟
رزق کلمه ای است بسیار فراتر از آنچه مردم می دانند.
-آیا میدانی نمازت رزقی است از سوی خداوند؟چه بسا خیلی از انسانها که نماز نمی خوانند.
-اذکاری که صبح و شام می خوانی رزق است.
-یا زمانی که خواب هستی و ناگهان،به تنهایی و بدون زنگ زدن ساعت بیدار میشوی و نماز میخوانی رزق است.چون بعضیها بیدار نمیشوند.
-زمانی که با مشکلی رو به رو می شوی خداوند صبری به تو میدهد که چشمانت را از آن بپوشی،این صبر رزق است.
-زمانی که در خانه لیوانی آب به دست پدرت میدهی این فرصت نیکی کردن رزق است.
-گاهی اتفاق می افتد که در نماز حواست نباشد ناگهان به خود می آیی و نمازت را با خشوع می خوانی این تلنگر رزق است.
-یکباره یاد امام زمانت می افتی وسلامی میدهی ودلت حسابی تنگ میشود.
-رزق واقعی این است.رزق خوبی ها،نه ماشین نه درآمد،اینها رزق مال است که خداوند به همه ی بندگانش میدهد،اما رزق خوبیها را فقط به دوستدارانش میدهد.
-الهی! رویم را نیکو کردی،
خویم را هم نیکو گردان!
علامه حسنزاده آملی
رسول خدا می فرماید
خداوند بلند مرتبه فرمود: فاتحة الکتاب را بین خود و بنده ام تقسیم کردم. نیمی برای من و نیم دیگر از برای بنده ی من است. و برای بندهام می باشد آنچه را درخواست کند.
وقتی بنده می گوید «بسم الله الرحمن الرحیم»
خداوند می فرماید چون بنده ام به اسم من آغاز کرد، بر عهده ی من است که کارهایش را به سرانجام رسانم و در هرحال به او برکت دهم.
آنگاه که بنده گفت «الحمدلله رب العالمین»
پروردگار می فرماید بنده ام مرا ستایش کرد و فهمید که نعمتهایی که نزد اوست از من و بلاهایی که از او دفع شده، به لطف من است. (ای ساکنان ملکوت) شما را گواه می گیرم که نعمتهای آخرت را به نعم دنیای او می افزایم و بلاهای آخرت را بسان بلاهای دنیا از او دفع می کنم.
زمانی که بنده گفت «الرحمن الرحیم» خدای بزرگ می فرماید بنده ام شهادت داد که من رحمان و رحیمم، گواه باشید که بهره کاملی از رحمتم را به او می رسانم و از بخشش خود به او پاداش عظیم خواهم داد.
زمانی که بنده گفت «مالک یوم الدین» خداوند می فرماید شما را شاهد می گیرم همانگونه که بنده ام اعتراف کرد من مالک روز جزایم، حساب او را در قیامت آسان خواهم گرفت و خوبیهایش را قبول کرده از گناهانش میگذرم.
و آنگاه که بنده عرضه داشت «ایاک نعبد» خدا می فرماید: بندهام راست گفت. او تنها مرا بندگی میکند، شما را شاهد میگیرم که به خاطر بندگی من، چنان ثوابی به او دهم که همه کسانی که در بنده بودنش با او مخالف بودند بر او غبطه و حسرت خورند.
و زمانی که گفت «ایاک نستعین» خداوند بلند مرتبه می فرماید بندهام از من کمک خواست و به من پناه آورد. شاهد باشید که او را در کارش یاری می کنم و در سختیها به فریادش می رسم و در گاه مشکلات دستش را می گیرم.
و زمانی که عرضه داشت «اهدنا الصراط المستقیم، صراط الذین...» خداوند عز و جل می فرماید آن هدایتی که خواست از آن اوست. او را اجابت نمودم و آنچه را آرزو داشت به او بخشیدم و از آنچه ترسان بود، به او ایمنی دادم.
عیون اخبار الرضا، ص234
پیرمردها و پیرزنهایی که در کهولت، راحت با خدا انس پیدا میکنند، کسانی هستند که این انس را در جوانی به دل خودشان یاد دادهاند. اشتباه است اگر خیال کنیم میشود جوانی را کلاً به غفلت گذراند. اما در پیری یک انسان ذاکر و شاکر خدا بود؛ نخیر، نمیشود. سعی میکنند گاهی، اما نمیتوانند. این ذخیرهای که شما در جوانی فراهم میکنید، این ذخیرهی همهی عمر شماست تا آخر، چه ذخیرهی جسمی، چه ذخیرهی فکری، چه ذخیرهی قلبی و روحی. این ذخیرهی شماست تا آخر عمر و ذخیرهی ابدی شماست برای زندگی ابدی، که حیات واقعی آنجاست.
امام خامنه ای۱۳۸۶/۰۲/۱۹
یه نوجوان 16 ساله بود از محله های پایین شهر تهران
چون بابا نداشت خیلی بد تربیت شده بود
خودش می گفت: گناهی نشد که من انجام ندم
تا اینکه یه نوار روضه حضرت زهرا سلام الله علیها زیر و رویش کرد
بلند شد اومد جبهه
یه روز به فرمانده مون گفت:من از بچگی حرم امام رضا علیه السلام نرفتم
می ترسم شهید بشم و حرم آقا رو نبینم
یک 48ساعته به من مرخصی بدین برم حرم امام رضا علیه السلام زیارت کنم و برگردم ... ... اجازه گرفت و رفت مشهد
دو ساعت توی حرم زیارت کرد و برگشت جبهه
توی وصیت نامه اش نوشته بود:
در راه برگشت از حرم امام رضا علیه السلام ، توی ماشین خواب حضرت رو دیدم
آقا بهم فرمود: حمید! اگر همینطور ادامه بدهی خودم میام می برمت... ...یه قبری برای خودش اطراف پادگان کنده بود
نیمه شبا تا سحر می خوابید داخل قبر
گریه می کرد و می گفت:یا امام رضا علیه السلام منتظر وعده ام
آقا جان چشم به راهم نذار...
توی وصیتنامه ساعت شهادت ، روز شهادت و مکان شهادتش رو هم نوشته بود
شهید که شد ، دیدیم حرفاش درست بوده
دقیقا توی روز ، ساعت و مکانی شهیـد شد که تو وصیت نامه اش نوشته بود...
خاطره ای از زندگی شهید حمید محمودی
اگر در یک جمله کوتاه از من بپرسند که شما از جوان چه میخواهید؟
خواهم گفت: تحصیل، تهذیب و ورزش.
امام خامنه ای ۷۷/۲/۷
جابر بن عبداللّه انصارى گويد:
روزى به همراه مولاى متّقيان ، امام علىّ عليه السلام بودم ، شخصى را ديديم كه مشغول نماز است ، حضرت به او خطاب كرد و فرمود: آيا معنا و مفهوم نماز را مى دانى كه چگونه و براى چه مى باشد؟
اظهار داشت : آيا براى نماز مفهومى غير از عبادت هم هست ؟
حضرت فرمود: آرى ، به حقّ آن كسى كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله را به نبوّت مبعوث گردانيد، نماز داراى تاءويل و مفهومى است كه تمام معناى عبوديّت در آن خواهد بود.
آن شخص عرض كرد: پس مرا تعليم فرما.
امام عليه السلام فرمود: معنا و مفهوم اوّلين تكبير آن است كه خداوند، سبحان و منزّه است از اين كه داراى قيام و قعود باشد.
دوّمين تكبير يعنى ؛ خداى موصوف به حركت و سكون نمى باشد.
سوّمين تكبير يعنى ؛ اين كه نمى توان او را به جسمى تشبيه كرد.
چهارمين تكبير يعنى ؛ چيزى بر خداوند عارض نمى شود.
پنجمين تكبير مفهومش آن است كه خداوند، نه محلّ خاصّى دارد و نه چيزى در او حلول مى كند.
ششمين تكبير معنايش اين است كه زوال و انتقال و نيز تغيير و تحوّل براى خداوند مفهومى ندارد.
و هفتمين تكبير يعنى ؛ بدان كه خداوند سبحان همچون ديگر اجسام ، داراى اءبعاد و جوارح نيست .
سپس در ادامه فرمايش خود فرمود: معناى ركوع آن است كه مى گوئى : خداوندا! من به تو ايمان آورده ام و از آن دست بر نمى دارم ، گرچه گردنم زده شود.
و چون سر از ركوع بر مى دارى و مى گوئى "سَمِعَ اللّهُ لِمَنْ حَمِدَهُ الحَمْد للّه ربّ العالمین " يعنى ؛ خداوندا! تو مرا از عدم به وجود آورده اى و من چيزى نبوده و نيستم ، پس هستى مطلق توئى .
و هنگامى كه سر بر سجده فرود آورى ، گوئى : خداوندا! مرا از خاك آفريده اى ؛ و سر بلند كردن از سجده يعنى ؛ مرا از خاك خارج گردانده اى .
و همين كه دوّمين بار سر بر سجده گذارى يعنى ؛ خداوندا! تو مرا در درون خاك بر مى گردانى ؛ و چون سر بلند كنى گوئى : و مرا از درون همين خاك در روز قيامت براى بررسى اعمال خارج مى گردانى .
و مفهوم تشهّد، تجديد عهد و ميثاق و اعتقاد به وحدانيّت خداوند؛ و نيز شهادت بر نبوّت حضرت رسول و ولايت اهل بيت او عليهم صلوات اللّه مى باشد.
و معناى سلام ، ترحّم و سلامتى از طرف خداوند بر بنده نماز گذار است ، كه در واقع ايمنى از عذاب قيامت باشد.
مستدرك الوسائل : ج 4، ص 105، ح 5
بحارالا نوار: ج 84، ص 253، ح 38
اسلام با سنّتهايى كه از قبل از اسلام باقى مانده است، دو نوع رفتار مىكند.
اوّلاً بعضى سنّتهاى غلط را بهكلّى از بين مىبرد و نابود مىكند؛ چون سنّتهاى درستى نيست...
ثانياً اسلام بعضى از سنّتها را از بين نبرده است. كالبد سنّت را نگه داشته و محتوا و روح آن را عوض كرده است؛ . . .
مردم ما عينِ همين كار را با نوروز كردند. . .
نوروز براى ملت ما، امروز عبارت است از:
اوّلاً توجّه مردم به خدا. اوّلِ تحويلِ سال كه مىشود، مردم دعا مىخوانند، «يا محوّل الحول والاحوال» مىگويند، آغاز سال را با ياد خدا شروع مىكنند، توجّه خود را به خدا زياد مىكنند. اين، ارزش است.
ثانياً نوروز را بهانهاى براى ديد و بازديد و رفع كدورتها و كينهها و محبّت به يكديگر قرار مىدهند. اين همان برادرى و عطوفت اسلامى و همان صلهى رحم اسلام است؛ بسيار خوب است.
ضمناً نوروز را بهانهاى براى زيارت اعتاب مقدّسه قرار مىدهند؛ به مشهد مسافرت مىكنند - كه هميشه يكى از پرجمعيتترين اوقات سال در مشهد مقدّس، اوقات عيد نوروز بوده است - اين بسيار خوب است.
پس مىبينيد كه نوروز را نگه داشتند، محتواى آن را كه غلط بود، به محتواى صحيح و درست تبديل كردند. اين هنر ملت ايران و ذوق و سليقهى ايرانى مسلمان است. ما عيد نوروز را از ديدگاه كسانى كه با اسلام سر و كار دارند، تأييد مىكنيم. عيد نوروز، چيز خوبى است. وسيلهاى است كه با آن دلها شاد مىشود، انسانها با يكديگر ارتباط برقرار مىكنند، صلهى رحم و صلهى احباب مىكنند؛
چون دوستان و رفقا هم مثل ارحام، احتياج به صله دارند. انسان بايد با ارحام صله كند، بايد با دوستان و رفقا هم صله كند؛ يعنى ارتباط برقرار كند. اين، ارتباط عيد نوروز است كه بسيار خوب است.
امام خامنه ای 77/1/1
دانشنامه حضرت فاطمه زهراسلام الله علیها
از سؤالات اساسی در ماجرای آتش زدن خانه حضرت علی(ع) و اهانت به آنبزرگوار این است که: آیا (چنان که شیعیان میگویند) به ساحت حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام نیز جسارت کردند؟ و بر آن حضرت صدماتی وارد شد که منجر به شهادت او وفرزندش گردید یا خیر؟
برخی از دانشمندان اهل سنت برای حفظ موقعیت خلفا از بازگو کردن این قطعه ازتاریخ خودداری نمودهاند؛ از جمله ابن ابی الحدید در شرح خود میگوید: «جساراتی راکه مربوط به فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل شده، در میان مسلمانان تنها شیعه آن را نقلکرده است.[1]
البته برخی از دانشمندان و مورخان اهل سنت، در این بخش، از بیان واقعیات تاریخی شانهخالی کردهاند؛ چنان که سید مرتضی رحمة الله علیه در این زمینه میگوید:
«در آغاز کار، محدثان و تاریخ نویسان از نقل جسارت هایی که به ساحت دختر پیامبرگرامی اسلام(ص) وارد شده امتناع نمیکردند. این مطلب در میان آنان مشهور بود که مأمور خلیفهبا فشار، درب را بر فاطمه علیهاالسلام زد و او فرزندی را که در رحم داشت سقط نمود وقنفذ به امر عمر، فاطمه زهرا علیهاالسلام را زیر تازیانه گرفت تا او دست از علی بردارد؛ولی بعدها دیدند که نقل این مطالب با مقام و موقعیت خلفاء سازگاری ندارد؛ لذا از نقلآنها خودداری نمودند.»[2]
مسعودی در قسمتی از کتاب خود آورده است:«فَوَجهُوا اِلی مَنْزلِهِ فَهَجَمُوا عَلَیْهِ وَ اَحْرَقُوابابَهُ... وَ ضَغَطُوا سَیدَةَ النساءِ بِالْبابِ حَتی اَسْقَطَتْمُحْسِنا؛پس (عمر و همراهان) به خانه علی علیه السلام رو کرده وهجوم بردند، خانه آن حضرت را به آتش کشیدند؛ با در به پهلوی سیده زنان عالم زدند؛چنان که محسن را سقط نمود.»[3]
اما منابع اهل سنت:
1- عبدالکریم بن احمد شافعی شهرستانی (548 - 479 ق.) نقل کرده: «اِنعُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَ فاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتی اَلْقَتْاَلْجَنینَ مِنْ بَطْنِها ،به راستی عمر در روز بیعت، ضربتی به فاطمهعلیهاالسلام وارد کرد که بر اثر آن، جنین خویش را سِقط نمود.»[4]
همین قول را اسفرائینی (متوفای 429 ق)، به نظام نسبت داده و گفته است که او قائل بود: «اَن عُمَرَ ضَرَبَ فاطِمَةَ وَ مَنَعَ میراثَالْعِتْرَةِ ،عمر فاطمه علیهاالسلام را زد و از ارث اهل بیتعلیهم السلام جلوگیری کرد.»[5]
2- صفدی یکی دیگر از علمای اهل سنت میگوید:«اِن عُمَرَ ضَرَبَ بَطْنَفاطِمَةَ یَوْمَ الْبَیْعَةِ حَتی اَلْقَتْ اَلْمُحْسِنَ مِنْبَطْنِها، به راستی عمر آن چنان فاطمه علیهاالسلام را در روز بیعت زد که محسن را سقط نمود.»[6]
3- مقاتل بن عطیه میگوید: ابابکر بعد از آن که با تهدید و ترس و شمشیر از مردمبیعت گرفت، عمر و قنفذ و جماعتی را به درب خانه علی و زهراعلیهماالسلام فرستاد. عمر هیزم را درِ خانه فاطمه جمع نمود و درب خانه را به آتشکشید، هنگامی که فاطمه زهرا علیهاالسلام پشت در آمد، عمر و اصحاب او جمع شدند و عمرآن چنان حضرت فاطمه علیهاالسلام را پشت در فشار داد که فرزندش را سقط نمود و میخ دربه سینه حضرت فرو رفت (و بر اثر آن صدمات) حضرت به (بستر) بیماری افتاد تا آن که ازدنیا رفت.»[7]
4- ابن ابی الحدید نقل نموده است: «ابو العاص، شوهر زینب، دختر پیامبر اکرمصلیاللهعلیهوآله وسلم در جنگ از طرف مسلمانان به اسارت گرفته شد؛ ولی بعدا ماننداسیران دیگر آزاد شد.
ابو العاص به پیامبر صلیاللهعلیهوآله وسلم وعده داد که پس از مراجعت به مکه،وسائل مسافرت دختر پیامبر(ص) را به مدینه فراهم سازد. پیامبر صلیاللهعلیهوآله وسلم بهزید حارثه و گروهی از انصار، مأموریت داد که در هشت مایلی مکه توقف کنند و هر موقعکجاوه زینب به آن جا رسید، او را به مدینه بیاورند. قریش از خروج دختر پیامبر(ص) ازمکه آگاه شدند. گروهی تصمیم گرفتند که او را از نیمه راه باز گردانند. جبار بنالاسود (یا هبار ابن الاسود) با گروهی خود را به کجاوه زینب رساند و نیزه خود رابر کجاوه دختر پیامبر(ص) کوبید. از ترس آن، زینب، کودکی را که در رحم داشت، سقط کرد وبه مکه بازگشت. پپامبر صلیاللهعلیهوآله وسلم از شنیدن این خبر سخت ناراحت شد و درفتح مکه (با این که همه را بخشید و آزاد نمود) خون قاتل فرزند زینب را مباحشمرد.»
ابن ابی الحدید میگوید:
«من این جریان را برای استادم ابو جعفر نقیب خواندم، او گفت: وقتی که پیامبرصلیاللهعلیهوآله وسلم خون کسی که دخترش زینب را ترسانید و او سقط جنین کرد را مباحشمرد، قطعا اگر زنده بود خون کسانی را که دخترش فاطمه علیهاالسلام را ترسانیدند کهباعث شد فرزندش (محسن) را سقط کند، حتما مباح میشمرد.»
ابن ابی الحدید میگوید، به استادم گفتم:
«آیا از شما نقل کنم آن چه را مردم میگویند که فاطمه بر اثر ترس (و ضرباتی که براو وارد شد) فرزندش را از دست داد؟
پس گفت: نه! از طرف من نقل نکن! و همین طور رد و بطلان آن را نیز از طرف من نقلنکن! چون اخبار در این زمینه متعارض است.»[8]
این قصه، به خوبی نشانمیدهد که اخبار موافق با نظریات شیعه در بین روایات اهل سنت نیز وجود داشته و خودابن ابی الحدید نیز در قسمتی از کلامش اعتراف میکند؛ آن جا که میگوید: «عَلی اَنجَماعَةً مِنْ اَهْلِ الحَدیثِ قَدْ رَوَوْا نَحوَهُ، گروهی از اهلحدیث (از اهل سنت نیز) مانند آن چه را شیعیان میگویند نقل کردهاند.[9]
5- سکونی یکی از راویان اهل سنت است[10]او میگوید: «نزد امام صادقعلیهالسلام رفتم؛ در حالی که غمگین و ناراحت بودم. امام صادق علیهالسلام فرمود:ای سکونی! چرا ناراحتی؟! گفتم: خداوند فرزند دختری به من داده (از این که فرزندم پسرنبوده و دختر است ناراحتم) پس حضرت فرمود: ای سکونی، سنگینی دخترت را زمینبر میدارد و روزی او بر خداوند است و بر غیر اجل شما زندگی میکند و از رزق شمانمیخورد (پس چرا ناراحتی؟).»
سکونی میگوید: (با کلمات امام صادق علیهالسلام ) غمم رفت. آن گاه فرمود:
«ما سَمیْتَها؟ قُلْتُ: فاطِمَةَ. قالَ: آهْ آهْ ثُم وَضَعَ یَدَهُ عَلی جَبْهَتِهِ وَ کَانی بِهِ قَدْ بَکی وَ قالَ: اِذا سَمیْتَها فاطِمَةَ فَلاتَسُبها وَلا تَضْرِبْها وَلاتَلْعَنْها. هذَا الاِْسْمُ مُحْتَرَمٌعِنْدَاللهِ عَزوَجَل وَ هُوَ اِسْمٌ اِشْتَق مِنْ اِسْمِهِ لِحَبیبَتِهِالصدیقة» وَ کانَ الاِمامُ لَما سَمِعَ بِاسْمِ فاطِمَةَ ذکر جَدتَهُ وَمَصائبَها وَلَمْ یَزَلْ یَذْکُرُ وَ یَقُولُ: وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَنقُنْفُذَ مَوْلی فُلان[11]چه نامی بر او گذاردی؟ گفتم: فاطمه: فرمود:آه آه. سپس دست خود را بر پیشانیاش گذاشت و گویا گریه میکرد و فرمود: حال که اورا فاطمه نامیدی به او ناسزا نگو؛ او را (کتک) نزن و نفرینش نکن (چرا که) این نامدر نزد خداوند با عظمت محترم است؛ و آن نامی است که خداوند از اسم خود برای حبیبهخود صدیقه گرفته است. (آن گاه سکونی میگوید:) همیشه امام صادق علیهالسلام اینگونه بود که وقتی نام فاطمه علیهاالسلام را میشنید به یاد جدهاش (فاطمه) ومصیبت های او میافتاد و همیشه تذکر میداد و میگفت: سبب وفات (و شهادت) فاطمهعلیهاالسلام ضربتی بود که قنفذ، غلام فلانی (یعنی عمر) بر او وارد ساخت.
توجه دارید که سکونی با همه وثاقتی که دارد، اینجا تعصب سنیگری خویش را نشانداده و ذیل کلام امام صادق علیهالسلام را حذف و تحریف نموده است. با این حال، مطلبروشن است که سبب شهادت فاطمه زهرا علیهاالسلام همان ضرباتی بود که به دست قنفذ وعمر بر آن حضرت وارد شد.
چنان که ابابصیر از امام صادق علیهالسلام متن کامل کلام حضرت را به این صورتنقل نموده است:« وَ کانَ سَبَبُ وَفاتِها اَن قُنْفُذَ مَوْلی عُمَرَ لَکَزَها بِنَعْلِ السیْفِ بِاَمْرِهِ فَاَسْقَطَتْ مُحْسِنا وَ مَرِضَتْ مَرَضا شَدیدا وَلَمْتَدَعْ اَحَدا مِمنْ آذاها یَدْخُلُ عَلَیْها، سبب فوت فاطمهعلیهاالسلام ضرباتی بود که قنفذ، غلام عمر با غلاف شمشیر بر آن حضرت به فرمان عمرزد؛ پس (فرزندش) محسن را از دست داد و به شدتبیمار شد و هیچ یک از آزار دهندگانخویش را راه نداد (که به دیدن او بیایند)[12]
ب. منابع شیعه:
نظر دانشمندان شیعه و روایات نقل شده از سوی آنان چنین است:
هنگامی که خواستند علی علیهالسلام را به مسجد ببرند با مقاومت فاطمهعلیهاالسلام روبرو شدند و فاطمه علیهاالسلام برای جلوگیری از بردن همسر گرامیاشصدمههای روحی و جسمی فراوانی دید که بیان همه آنها از توان زبان و قلم خارج است؛فقط به گوشهای از آن در یک نقل تاریخی اشاره میکنیم؛ وگرنه در این موضوع، نقل هایتاریخی فراوان است.
خلاصه ماجرا همان است که در نامه خود عمر به معاویه آمده است. در بخشی از آنچنین مینویسد:
«... وقتی درب خانه را آتش زدم (آن گاه داخل خانه شدم) ولی فاطمه درب خانه راحجاب خود قرار داد و مانع از دخول من و اصحابم شد. با تازیانه آن چنان بر بازوی اوزدم که مانند دملج (بازوبند) اثر آن بر بازوی او ماند؛ آن گاه صدای ناله او بلند شد؛ چنان که نزدیک بود به حال او رقت کنم و دلم نرم شود؛ ولی به یاد کشتههای بدر واُحد که به دست علی کشته شده بودند... افتادم، آتش غضبم افروختهتر شد و چنان لگدیبر درب زدم که از صدمه آن جنین او (به نام محسن) سقط شد." فَعِنْدَ ذلک صَرَخَتْ فاطِمَةُ صَرْخةً... فَقالَتْ یا اَبَتاهُ یا رَسُولَ اللهِ هکَذا کانَ یُفْعَلَبِحَبیبَتِکَ وَ اِبْنَتِکَ... ؛ در این هنگام، فاطمه چنان ناله زد، پس فریاد زد: ای پدر بزرگوار! ای رسول خدا! این چنین با عزیز دلت و دخترت رفتار کردند." سپسفریاد کشید: فضه به فریادم برس که فرزندم را کشتند. سپس به دیوار تکیه داد و من اورا به کنار زده، داخل خانه شدم. فاطمه در آن حال میخواست مانع (بردن علی) شود، مناز روی روسری چنان سیلی به صورت او زدم که گوشواره از گوشش به زمین افتاد...»[13]
آن چه بیان شد و قلم با صد شرمساری آن را بر صفحه کاغذ آورد،تنها گوشههایی از ستم هایی است که بر آن بانوی دو جهان رفته است.[14]
[14]کتاب"الهجوم علی بیت فاطمه"، حسین غیب غلامی، در این باره روایات مربوطه را خوب بررسی کرده است
تـا عـلــی ماهَـش بـه ســوی قبـــر بُرد
مـاه، رخ از شــرم، پـشـت ابـــــر بُرد
آرزوهــا را عـلــی در خــــاک کـــرد
خـاک هــم گـویی گــریبـان چاک کرد
زد صــدا: ای خــاک، جـانـانــم بگیــر
تــن نـمـانــده هیـچ از او، جـانـــم بگیر
نــاگــهـان بـر یــاری دســــت خــــــدا
دسـتــی آمـد، همچو دست مصـطـفــی
گـوهــرش را از صــدف، دریا گرفت
احـمــــد از دامـاد خـود، زهــرا گرفت
گـفـتـش ای تـاج ســر خیــل رُسُــــــــل
وی بَــر تـــو خُــرد، یکسر جزء و کل
از مــن ایــن آزرده جـانـــت را بـگـیـر
بـازگــردانــدم، امـانــت را بـگیــــــــــر
بــار دیــگر، هـدیـه ی داور بـگـیــــــــر
کــوثـــرت از سـاقــــی کـوثــــــــر بگیر
مــی کِـشــد خجلــت عـلــی از محضـرت
یــاس دادی، می دهد نیلوفــرت
علی انسانی